يعنى: ابراهيم (ع) از خدا مىخواهد، حيات آخرت را كه آفات و
آلودگيهاى دنيايى ندارد و باو نشان دهد.
و آيه (وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ- 179/ بقره).
بوسيله قصاص و مجازات كسى را كه در صدد كشتن ديگران بر مىآيد باز
مىدارد و از اقدام و ارتكاب بآن عمل بر مىگرداند و در اين عمل يعنى قصاص، حيات و
زندگى مردم تأمين مىشود.
يعنى كسيكه نفسى را از هلاك نجات دهد، و بر اين معنى آيه ديگر از سخن
ابراهيم (ع) با نمرود است كه مىگويد: ابراهيم گفت: (رَبِّيَ
الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ- 258/ بقره). نمرود هم گفت:
(قالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ[1]-
258/ بقره) يعنى من هم عفو مىكنم و زنده مىماند.
حَيَوان- محلّ قرار و جايگاه حيات كه دو گونه
است:
اوّل- حيوانى كه حسّ مىكند و داراى حواسّ است.
دوّم- موجودى كه حيات ابدى دارد، و در آيه زير اينگونه حيات ياد آورى
شده است كه:
و با عبارت- لَهِيَ الْحَيَوانُ- تنبّه و آگاهى مىدهد بر اينكه حيات حقيقى و سرمدى و جاويد آن است
كه فنا و زوال نمىپذيرد و نه اينكه مدّتى باقى و سپس فانى شود.
[1] اينگونه روش را در علم منطق، مغالطة مىگويند كه يك لفظ را
از معنى حقيقى خودش منحرف و صورتا در وجهى كه ترديد برانگيز است بكار برند و
ديگران را بوهم و خيال بيندازند. حضرت ابراهيم از حياتى كه همان نمرود هم مسخّر
اوست و با تپش قلب و ضربان خونش جبرا بسوى فرسايش و مرگ رانده مىشود حرف مىزنند
و او به پندار خامش محكوم بمرگى را بخشيدن يعنى آفريدن حيات، او ادامه زندگى او را
انجام مىدهد و نه بخشش حياتش را كه خودش هم محاط در او است بهر حال انسانيت صالح
با مغالطه گران ناصالح و عوام فريبان جور پيشه هميشه بر خورد ابراهيموار داشته، و
خواهد داشت.