بايستى در ذات و مايع خودش معطّر و خشبو
باشد پس اگر با مشك يا مادّه خوشبو ختمش كنند و به پايانش رسانند فايده و سودى
براى پاكى و خوبى آن نخواهد داشت در وقتى كه خود آن نوشيدنى پاك و خوشبو نباشد.
خدد
: خداى تعالى گويد: (قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ- 4/ بروج).
خَدّ و
أُخْدُود- گودال چهار گوشه و كندن زمين با عمق، و ژرفناكى است جمع- أخدود- أَخَادِيد- و اصلش از- خَدَّيِ الإنسان- يعنى دو گونه
طرفين صورت انسان كه دماغ يا بينى را در ميان مىگيرد. واژه خدّ بطور استعاره براى
زمين و ديگر چيزها بكار مىرود مثل استعاره نمودن صورت و چهره براى ساير پديدهها
و اجسام و معانى (صورت زمين، صورت حساب، صورت كائنات).
تَخَدَّدَ اللّحم- يعنى از بين رفتن
گوشت از ظاهر جسم.
خَدَّدْتُهُ فَتَخَدَّدَ- لرزان و مضطرب و كم
گوشتش كردم و همانطور شد.
خدع
: الخِدَاع يعنى وارد كردن ديگرى به
كارى غير از آنچه او در صدد آن بوده و كارى را با فريب و نيرنگ بر خلاف آنچه كه
پوشيده داشته آشكار كند.
خداى تعالى گويد: (يُخادِعُونَ اللَّهَ- 9/ بقره) يعنى پيامبر و
اولياء خدا را فريب مىدهند. (امّا جز خودشان را فريب نمىدهند).
1- و از آنجائيكه رفتار و معامله و برخورد با پيامبر 6 مانند
معامله با خداوند است، نيرنگ آنها را نيز در باره اولياء خدا بخود نسبت داده از
اين روى فرمود:
يعنى: (كسانى كه با تو پيمان مىبندند در حقيقت با خدا پيمان
بستهاند).
2- از اين جهت كارهاى پليد و زشتشان را خدعه و فريب ناميده است تا
هشدارى و تنبيهى بر عظمت و شكوه پيامبر 6 و اوليائش باشد ولى سخن لغت شناسان بر
اينكه در اضافه شدن- يخادعون- به، اللّه- مضاف حذف شده است و مضاف اليه، بجاى مضاف
قرار گرفته (منظور اين است كه بايستى گفته شود كارهاى خدعه آميزشان).