رجل خُذْلَة- مردى كه بسيار بىبهره است و محروميّت
دارد، و شكست خورده است.
خذ
خداى تعالى گويد: (فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ-
144/ اعراف).
عبارت- خُذُوهُ^
اصلش از- أخذ است كه در ذيل (الف) بيان شده است.
خرر
: (فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ- 31/ حجّ) گوئى كه از آسمان
سرنگون شده است.
[1] اعشى يا ميمون بن قيس شاعرى جاهلى است از قبيله بكر بن وائل
كه بخاطر ضعف ديدگانش اعشى ناميده شده و بكنيه ابو بصير صدايش مىزنند، شاعرى
مدّاح و شعر را وسيله ارتزاق و كسب معاش قرار مىداده و از كرانههاى خليج تا
عمّان و يمن و حيره و عربستان و شام و فلسطين را براى مدّاحى زير پا مىنهاد در
اشعارش واژههاى مختلف بخصوص كلمات فارسى يافت مىشود بيت فوق از يكى از قصائد
خمريّه- اوست كه وصف فلاكت بارى از مستان بىخبر از جهان علم و عقل را نشان مىدهد
مىگويد، 1-