خداى تعالى گويد: (فَلَمَّا خَرَّ
تَبَيَّنَتِ الْجِنُ- 14/ سباء).
(در باره وفات حضرت سليمان است كه روزى در اوج
قدرتش بر عصايش تكيه داده بود و در حال خواب جان بجان آفرين تسليم كرد تا اينكه
موريانهها عصايش مىخورند و بروى در مىافتد، پريان مىفهمند كه او مرده است، و
اگر پريان غيب مىدانستند كه هيچكس غيب نمىداند جز باذن او).
و در آيه (فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ
فَوْقِهِمْ- 26/ نحل) پس معنى- خرّ- سقوط و افتادن است كه با صداى ريزش و
افتادن همراه باشد يعنى: يسمع منه خرير.
خَرِير- صداى ريزش آب و وزش باد و ديگر چيزهائى
است كه از بالا به پائين سقوط مىكند.
خداى تعالى گويد: (خَرُّوا لَهُ سُجَّداً- 100/ يوسف) بكار بردن خَرُّوا- دو معنى را با يكديگر نشان مىدهد،
سقوط و افتادن با رسيدن صداى آنها با تسبيح همراه است چون بعد از آن مىگويد:
(وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ-
15/ سجده) و هشدارى است بر اينكه آن صدا، صداى تسبيح بحمد خداوند است نه چيز ديگر.
خرب
: خَرِبَ ويران شد خَرِبَ المكانُ خَرَاباً- آن مكان ويران شد، خرابى
ضدّ آبادى و ساختن است.
يعنى (خانههاى خود را بدست خويش و بدست مؤمنين خراب مىكنند).
تخريب كرد بدست خويش، براى اين بود كه خانهاى براى پيامبر و يارانش
باقى نماند و گفتهاند: با بيرون رفتن از آن خانهها خرابش مىكردند.
خُرْبَة- شكافتگى و چاك خوردگى گوش باين تصوّر
كه گوشش خراب شده است و نيز هر سوراخى و منفذى كه مدّور باشد.
رجل أَخْرَبُ و امرأة خَرْبَاءُ- مثل- أقطع و قطعاء يعنى
مرد و زن گوش چاك خورده و سوراخ شده و بر اين اساس بريدگى سر ظرف چرمى آب (مشك آب)
بآن تشبيه شده و گفتهاند: