اضافه شدن واژه- خراج- بخداى تعالى در آيه فوق براى آگاهى دادن باين
مطلب است كه خداوند كسى است كه آنرا الزام و واجب كرده است (يعنى آيا مىپندارند
كه از ايشان هزينه و خرج و مزدى مىخواهى در حاليكه رزق و روزى خداوندت به از آنست
كه مىپندارند: (وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ-
72/ مؤمنون، و باز در همين معنى در آيه ديگر فرمود: (نَحْنُ
نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ- 31/ اسراء).
واژه خرج- از- خراج- شمولش بيشتر و عموميّتش فزونتر است.
خَرْج يا هزينه در برابر دخل قرار داده شده.
خداى تعالى گويد: (فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ
خَرْجاً- 94/ كهف).
(سخن مردمى است كه ذو القرنين را در ساختن سدّ يارى كردند و از او
مىپرسند كه آيا هزينهاش را به تو بدهيم و او پاسخ مىدهد (ما
مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ- 95/ كهف)، آن قدرت و
توانايى كه اللّه تعالى بمن داده است بهتر از كمك مالى شماست، شما با نيروى بدنى
كمك كنيد).
يؤدّى خرجه- يعنى هزينه جنسى و سهم قرار دادى خود را پرداخت و
همانگونه كه مردم خراج خود را به سرپرست و متصدّى خراج مىپردازند.
خَرْج- همچنين در معنى ابر است كه جمعش- خُرُوج- يعنى ابرهاست.
الخَرَاج بالضّمان- يعنى چيزى كه از
مال فروشنده بازاء خسارت در پيمان فروش، خارج و گرفته مىشود.
خَارِجِيّ- كسى است كه ذاتا از حالات
و موقعيّتهاى ساير اقرانش خارج مىشود كه گاهى اين كلمه بصورت مدح و زمانى بشكل
ذمّ و ناپسند بكار مىرود.
بصورت مدح و پسنديده مثل كسيكه به منزلتى برتر از مقام خانوادگى خويش
و به كسى كه برتر از او بوده برسد و بصورت ذمّ و ناپسند، اطلاق واژه