خَزَنَةُ- جمع خَازِن- است و در آيه وَ
قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها- 71/ زمر) در صفت بهشت و دوزخ است.
و آيه وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي
خَزائِنُ اللَّهِ- 31/ هود).
يعنى: بشما نمىگويم كه مقدورات و امكاناتى كه مردم را باز دارد، من
دارم، زيرا واژه- خزن- يعنى گنجينه كردن كه نوعى از منع و باز داشتن آنها از
ديگران است، و گفتهاند:
خَزائِنُ اللَّهِ- يعنى بخشايش گسترده و
جهانشمول خداى، و نيز گفته شده معنايش همان امر-
كُنْ- است يعنى باش و ايجاد شو.
(و لذا پيامبر 6 مىگويد: من چنين قدرتهائى ندارم يعنى به چنان
بخشايشى و نه چنان فرمانى).
الخَزْن فى اللّحم- اصلش ذخيره كردن گوشت است كه
بطور كنايه بكهنه شدن و متعفّن شدن آن گفته شده پس خزن اللّحم و خنز- در اصل يكى
است يعنى آن گوشت بد بو و فاسد شد كه- خزن و خنز- در يك معنى است.
خزي
: خَزِيَ الرّجل يعنى آن مرد شكسته و فرسوده شد
كه يا از ناحيه و جان و نفسش و يا از سوى ديگران خوار شده است چيزى كه جان و نفس
آدمى را بفرسودگى و خوارى مىكشاند حياء و شرم زياد است و مصدر آن- خِزَايَة- است.
رجل خَزْيَان و امرأة خَزْيَى- يعنى مرد و زن بسيار كمرو
و شرمگين جمع آن- خَزَايَا- است.