كه خداوند تعالى در قرآن ذكر كرده است بر
همين معنى اخير است كه غير از زيانهاى مالى و دستآوردهاى دنيائى، و تجارتى بشرى
است.
خسف
: خُسُوف يعنى ماه گرفتگى و- كسوف- يعنى خورشيد
گرفتگى.
گفتهاند- كسوف- براى ماه و خورشيد هر دو بكار مىرود و حالتى است كه
مقدارى از نور آنها كم مىشود، ولى خسوف وقتى است كه همه قرص ماه و خورشيد تاريك
شود.
خداى تعالى گويد: فَخَسَفْنا بِهِ[1] وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ- 81/ قصص) (كه در
باره مدفون
[1] قسمتى از آيه 81/ قصص در باره قارون يعنى نماينده استكبار
پيشگان و مال اندوزان و زر پرستان جامعه بشرى است كه ترجمه آياتش چنين است:« قارون
از خويشان موسى بود و بر آنها ستم كرد و ياغى شد كليد صندوقهاى آهنى و زر و سيمش
را بسختى برايش حمل مىكردند قومش باو گفتند مغرور مباش كه خداوند تبهكاران را
دوست ندارد بوسيله اين ثروت باد آورده افزون از حدّ كه از زمين و جهان خدا بتو
رسيده سراى آخرت و جهان جاويد فراهم كن بهره خويش نيز بر گير و بازاء نصيب دنيائيت
فساد در زمين راه مينداز(
إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ) پاسخ دادن اين مال و سرمايه بهره علم و دانش من است او نمىدانست
كه قوىتر از او را در گذشته هلاك كرديم، قارون مغرور با تمام تجمّل و زينت و
اسكورت خويش در ميان مردم ظاهر مىشد دنيا دوستان نيز آرزوى ثروت او را مىكردند
ولى كسانى كه دانش حقيقى داشتند بآنها مىگفتند واى بر شما كسانيكه از قارونها و
بتها گسسته و به اللّه پيوستهاند و بشايستگى عمل مىكنند بهره و پاداش خدائيشان
نيكوتر است و تنها پايداران و صابرانى بآن مىرسند، آنگاه خداوند آيه فوق را بيان
مىكند كه قارون را با خانهاش كه مركز سرمايه تفاخر و زر و سيمش بود در زمين فرو
برديم و در حالى به گور پر غرورش سرنگون شد كه هيچكس ياريش نكرد زيرا او از يارى
شوندگان نبود».
دو نكته تفسيرى علمى و اعجاز قرآن در اين داستان وجود دارد:
يعنى: در اثر علمى كه دارم قارون شدم و ما امروز قدرتهاى
جهانى را مىبينيم كه با همان منطق قارونى دنيا خوارند، و بر جهانيان استكبار
مىورزند.
دوّم- اينكه سرنوشت محتوم قارونيان تاريخ خوارى و بد نامى است
و عبارت- به و بداره- يعنى خودش و متعلّقات زندگيش سرنگون شد، دورنمائى است از
آينده دنياى قارونيان و گورشان و مژدهاى به مستضعفين صالح عالم كه جهان از آن
ايشان است و لطمهاى از قارونها نخواهند ديد.