responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 603

صيقل دهنده مى‌گويند.

جمل‌ خَشِيب‌- شترى كه نو سال است و پيرو شكسته نشده كه به:

سيف‌ خَشِيب‌- يعنى شمشير تازه صيقلى شده، تشبيه شده است.

تَخَشَّبَتِ‌ الإبل- يعنى چوب را خورد.

جبهة خَشْبَاء- چهره‌اى خشك و بى‌روح همچون چوب و كسيكه بى‌آزرم و بى‌حياست با آن عبارت تعبير مى‌شود، همانطور كه گاهى چنان چهره‌اى به سنگ سخت نيز تشبيه شده مثل سخن اين شاعر كه مى‌گويد:

و الصّخر هش عند وجهك فى الصّلابه‌

: يعنى سنگ سخت در محكمى و صلابت در مقابل چهره تو نرم است.

مَخْشُوب‌- در هم آميخته و مخلوط با چوب كه عبارتست از پستى، و ناچيزى.

خشع‌

: الخُشُوع‌، يعنى تضرّع و زارى، واژه خشوع بيشتر در حالاتى كه در اعضاء بدن ظاهر مى‌شود بكار مى‌رود ولى- تضرّع در معنى زارى و فروتنى است و بيشتر در حالتى كه در دل و خاطر انسان بوجود مى‌آيد بكار مى‌رود لذا در روايت گفته شده:

«إذا ضرع القلب‌ خَشَعَتِ‌ الجوارح».

يعنى: (هر گاه دل متأثّر شود اعضاء بدن فرمانبردار و خاشع مى‌شود).

خداى تعالى گويد: وَ يَزِيدُهُمْ‌ خُشُوعاً- 109/ اسراء).

و الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ‌ خاشِعُونَ‌- 2/ مؤمنون). و وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ‌- 90/ انبياء). و خَشَعَتِ‌ الْأَصْواتُ‌- 108/ طه).

(صداها آرام مى‌گيرد و نرم مى‌شود).

و خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ‌- 43/ قلم).

(ديدگانشان فروهشته است نه خيره).

(أَبْصارُها خاشِعَةٌ- 9/ نازعات).

كنايه از همان حالت و فروتنى و آگاهى و بيم داشتن آنهاست چنان كه فرمود:

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 603
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست