ستم مىخورد و تبديل به قاذورات مىكرد و
آنها را در دوزخ مىخورد مگر كسيكه در دنيا و در راه حقّ همواره خاطى و خطا كار
است).
ذنب- هم خاطِئَة-
ناميده شده.
در آيه وَ الْمُؤْتَفِكاتُ بِالْخاطِئَةِ- 9/ حاقّه (يعنى شهرهاى قوم لوط كه گناهانى بس بزرگ انجام مىدادند
و خطا كار بودند).
خاطئة- گناهى است بس بزرگ، چنانكه مىگويند شعر، شاعرى (كه صنعت
شاعرى او از شعرش پيداست و بزرگى آن گناه هم از عمل به گناهش نمودار).
امّا آنچه را كه از خطاها مقصود نباشد پيامبر 7 آن را
متجاف عنه- يعنى دور از گناه و خطا ياد نموده است.
و خداى تعالى هم گويد: نَغْفِرْ لَكُمْ
خَطاياكُمْ- 58/ بقره) معنيش همان است كه قبلا گفته شد.
خطو
: خَطَوْتُ أَخْطُو، گام زدم، و قدم مىزنم و
مىگذرم.
خَطْوَة اسم مرّة است يعنى يك گام و يك قدم (اسم
مرّه اسمى است كه يكبار عمل كردن چيزى را نشان مىدهد مثل- دفعه و جلسه كه در
فارسى با كلمه يك توجيه مىشود مثل يكدفعه، يك جلسه).
خُطْوَة- فاصله ميان دو پا يا دو گام.
خداى تعالى گويد: وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ- 168/ بقره) يعنى او را پيروى نكنيد مثل آيه
وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى- 26/ ص) (دنبال هوى و هوس
نرويد و آن را پى نگيريد).
خف
: الْخَفِيفُ، در برابر- ثقيل- يعنى سبك
در برابر سنگين و اين معنى:
1- گاهى باعتبار كمى و افزونى در وزن با مقايسه بين دو چيز نسبت به
يكديگر گفته مىشود مثل: