تأسيس شد ولى استادانش از يك روش فكرى خاصّ
تبعيّت مىكردند، و تدريس مىنمودند حكومت از مذهب شافعى در برابر ساير مذاهب
حنفى- حنبلى- مالكى و جعفرى حمايت مىكرد.
اخباريگرى و خراباتيگرى و تصوّف غير شرعى و غير معقول جاى تعقّل و
انديشه و جسارت علمى را گرفت تا جائيكه مىبينيم ابو حامد محمّد غزالى بعد از
مدّتى تدريس در نظاميّه بغداد ناگهان كتاب تهافت الفلاسفه را مىنويسد و به عزلت
گزينى و رهبانيت روى مىآورد، خدمت بخلق و جامعه را رها مىكند به خدمت نفس
مىپردازد و آنقدر افراط مىكند كه در كتاب احياء العلوم، و سپس در پاسخ سؤالاتى
در باره ستمگرانى چون يزيد كه مطرود تمام فرق مسلمين است مطالبى عجيب و غريب
مىنويسد و كياهراسى استاد ديگر نظاميّه بغداد به روشنى پاسخش را مىدهد، گوئى
غزالى تاريخى نخوانده و يا ظلم و ستم ظالمان را خواسته است، به عشق گريختن از درس
و بحث و به بيرون كشيدن گليم خويش از امواج تحوّلات جامعه و فتوى دادن به برائت
يزيد و پدرش مىپردازد و سپس به وجد و سماع و لهو دلخوش مىشود[1].
آنگاه مىكوشد تا چراغ تعقّل و انديشه را خاموش و بازار پر رونق علم
و دانش را كه در دوران پر شكوه قرنهاى چهارم و پنجم با حكومت ديلميان مىرفت تا
سراسر زمين را از كتابهاى علمى مسلمين بپوشاند بتعطيلى بكشانند و در عوض خانه عزلت
و خرابات و سراچه خويشتن گزينى را با اشاعه منقولات و
[1] شيخ مصلح الدّين سعدى شيرازى احوال چنين خود پرستان گمراه و
كج انديش را چه زيبا سروده است تا شايد به الگوئى كه نشان مىدهد تأسّى جويند،
مىگويد: