الخلل فى الأمر خلل- خَلَل در اين عبارت يعنى سستى در كار كه تشبيهى است از فاصله افتادن ميان
دو چيز.
خَلَ لحمه
يَخِلُ خَلًّا و خِلَالًا- يعنى در بدن حيوان خللى
است كه در اثر لاغرى و ضعيفى بوجود آمده.
شاعر گويد:
إنّ جسمى بعد خالى لخلّ.
(شعر از شنفرى شاعر جاهلى است كه در باره دائى
خويش تأبّط شرّا- گفته است يعنى من بعد از دائيم ضعيف شدهام).
الْخَلَّة- راهى ريگزار كه بخاطر شنى
بودنش عبورش سخت است يا از اينجهت كه پا در آن فرو مىرود و نيز:
الْخَلَّة- يعنى خمر ترش كه ترشيش از
سركه نيست و از نفوذ ترش شدن خودش است.
خِلَّة- غلاف و نيام شمشير كه آنرا در خود
مىپوشاند.
[1] حديث نبوى است كه تمامش چنين است« خللوا أصابعكم، لا تخللها
نار» و در روايت ديگر« خلّلوا بين الاصابع لا يخلّل اللّه بينها بالنّار» و در
حديث ديگر« رحم اللّه المتخلّلين عن امّتى فى الوضوء و الطعام» در هر سه حديث
پيامبر6 مردم را به خلال كردن و پاكيزه نمودن دستها و دهان در وضو و غذا خوردن
دستور فرموده است تا آلودگى ظاهرى نيز بر طرف شود و همراه با ايمان و پاكى باطن
سعادت انسانها تأمين شود، گويى كه پيامبر6 نگرشى بهداشتى به سراسر جهان و آينده
انسانها داشته است كه اين همه سفارش بهداشت نموده كه آفات بيماريها و نابسمانانيها
بانسانها نرسد و امروز اهميت بهداشت بيش از علم پزشكى مورد توجّه بشر است.