يعنى: (بيشترين شركاء و دوستان يا همسايگان بعضى بر بعضى جور
مىكنند).
واژه- خليط- در مفرد و جمع هر دو بكار مىرود.
شاعر گويد:
بان الخليط و لم يأووا لمن تركوا
يعنى: (آن شركاء جدا شدند و بكسانى كه تركشان كردند پناه نبردند).
و آيه خَلَطُوا
عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً- 102/ توبه).
يعنى: گاهى به كار نيك و گاهى بكار زشت و ناروا پرداختند و اين دو را
درهم آميختند.
أَخْلَطَ فلان فى كلامه- در سخنش خوب و بد و حقّ
و باطل را در هم آميخت.
أَخْلَطَ الفرس فى جريه- كنايه از كوتاهى كردن
است در دويدن است.
خلع
: الْخَلْع يعنى لباس از تن در آوردن
مثل: خَلْعُ الإنسان ثوبه و-
خَلْع- در باره اسب، دور كردن پالان و افسار از اوست.
خداى تعالى گويد: فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ- 12/ طه) گفته شده منظور
همان امر به كفش در آوردن و پا برهنه شدن است كه حمل بر ظاهر لفظ شده است.
خداوند به حضرت موسى (ع) دستور داد تا كفش خود را كه از پوست الاغ
مرده بود از پاى در آورد و دور كند.
بعضى از اهل تصوّف گفتهاند اين امر مثلى است و در حقيقت امر به
اقامت و مكان گزيدن و ماندن است همانطور كه تو به كسى كه مىخواهد در حضورت بماند
مىگويى كفش و جامهات را در آورد و از اينگونه سخنان.
خَلَعَ فلان على فلان- معنايش اينست كه باو
جامه و لباس بخشيد از اينجهت براى معنى عطاء و بخشش از لفظ خلع استفاده شده كه
بمجرّد اداء اين لفظ باو