خداى تعالى گويد: يَعْلَمُ ما بَيْنَ
أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ- 255/ بقره) و لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ- 11/ رعد).
يعنى: (انسان را فرشتگانيست در حضور و غياب كه او را بامر خدا حفاظت
مىكنند و نگه مىدارد و اين فرمان خداوند است كه آنچه قومى و مردمى دارند تغيير
نكند و نگرداند مگر اينكه ايشان متحوّل شوند).
و نيز خداى تعالى گويد: فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ
بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً-
92/ يونس).
(خطاب به فرعون است مىفرمايد: با زره طلائى مخصوصت از آب بيرونت
اندازيم تا براى كسانيكه در غرق شدنت شكّ داشتند كه خدا نبايد بميرد، و همچنين
براى آيندگان آيتى و نشانهاى باشد).
خَلَف- عكس و ضدّ معنى تقدّم و سلف- است و
بكسى كه بخاطر كوتاهى و قصور مقام و منزلتش عقب مانده است- خلف- گويند و لذا
مىگويند خَلْف- يعنى زشت و تباه.
و نيز كسى را هم كه نه بخاطر قصور و كوتاهى از مقامش عقب مانده باز خَلْف گفتهاند.
خداى تعالى گويد: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ[1]-
169/ اعراف).
[1] واژه خلف با سكون لام در قرآن دو بار آمده يكى در آيه 169/
اعراف كه دنيا دوستان تبار بنى اسرائيل را كه از دستورات حضرت موسى( ع) سر پيچى
كردند مورد ملامت قرار مىدهد، دوّم در آيه 59/ مريم كه مىگويد: بعد از آنهمه
پيامبران كه نماز بر پا مىداشتند و رضاى خداى مىخواستند گروهى از پىشان خواهند
ديد، در دو آيه فوق واژه خلف با سكون لام و بصورت مذموم و ناپسند بكار رفته فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ
أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا- 59/ مريم) پس- خلف- با سكون لام يعنى
تباه و زشت و امّا خَلَف با فتحه لام در خير و خوبى بكار مىرود مثلا مىگويند:
خلف صدق، خلف سوء يعنى جانشين خوب و بد كه در زبان فارسى هم مىگويند فلانى ناخلف
است يعنى بىخير، ابن اثير مىگويد: الخلف بالتّحريك فى الخير و بالتّسكين فى
الشّر يعنى با حركت حروف( خ- ل) در خوبى و با سكون آنها در شرّ و بدى بكار مىرود.
خلف فرزند صالح و خلف فرزند صالح و بد كردار كه- اگر صدق و سوء يا صالح و طالح بكار
رود خلف خوب و خلف زشت است. چنانكه راغب ; هم در قسمت اوّل هر دو را در
معنى قصور و عدم قصور ذكر كرده است. ابن سيده مىگويد لا يكون الخلف الّا من
الاخيار و لا يكون خلف الّا من الاشرار.
( اساس البلاغه 247- مصباح المنبر 218/ لس و 85- مقاييس 2/
210- المحكم 5/ 121).