responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 632

و آيه‌ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ‌- 33/ مائده) يعنى: دست چپ و پاى راست يا پاى چپ و دست راست.

خَلَّفْتُهُ‌- او را پشت سر خود ترك كردم و جا گذاشتم.

در آيه‌ فَرِحَ‌ الْمُخَلَّفُونَ‌ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ‌- 81/ توبه) يعنى مخالفين پيامبر 6.

و آيات‌ وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا- 118/ توبه) و قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ‌- 16/ فتح).

خَالِف‌- عقب مانده‌اى كه يا بخاطر قصور و سستى و يا نقصان و كمبود از ديگران باز مانده و همچون متخلّف است.

و در آيه‌ فَاقْعُدُوا مَعَ‌ الْخالِفِينَ‌- 83/ توبه) در همان معنى است.

يعنى: (با كسانى كه براى آمدن جنگ كوتاهى كردند و متخلّف شدند همراه باشيد كه آيه بصورت سرزنش بيان شده است).

خالِفَة- ستون نهائى خيمه و چادر كه بطور كنايه به زن نيز گفته مى‌شود چون در كوچ كردن از مسافرين عقب مى‌ماند، جمع آن- خوالف- است در آيه‌ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ‌- 87/ توبه).

وجدت الحىّ‌ خَلُوفاً- يعنى زنان آن قبيله از مردانشان عقب‌تر ماندند.

خَلْف‌- لبه تيز تبر كه بر خلاف لبه كند آنست و همچنين- خَلْف‌- يعنى دنده‌هاى پشت كه تا زير شكم آمده است.

خِلَاف‌- درختى است كه ظاهرش بر عكس منظره‌اى است كه از آن تصوّر مى‌شود، و يا بخاطر اينكه منظره‌اش غير از حقيقت آن است.

مُخْلِف‌ عامّ- و مخلف عامين- شتران نه (9) ساله كه بعد از آن سنّ ديگر اسمى ندارند و همواره- بازل- خوانده مى‌شوند- عمر (رض) گفته است:

«لو لا الْخِلِّيفَى‌ لأذنت».

يعنى: اگر خلافتم نبود اذان مى‌گفتم و مؤذّن مى‌شدم.

خِلِّيفَى‌- مصدر- خَلَفَ- است.

خلق‌

: الْخَلْق‌، اصلش اندازه‌گيرى و تدبير و نظم مستقيم و استوار در امور

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 632
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست