سيف يَخْتَلِي- بصورت استعاره يعنى شمشيرى
كه هميشه مىبرد و به هر چيزى مىخورد ريز ريز مىكند.
خمد
: خداى تعالى گويد: جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ- 15/ انبياء) كنايه از
مرگشان است.
چنانكه گويند: خَمَدَتِ النّار خُمُوداً-
شعله آتش فرو نشست، بطور استعاره مىگويند خَمَدَتِ الحمىّ- تبش قطع شد.
خداى تعالى گويد: فَإِذا هُمْ خامِدُونَ- 29/ يس) ناگهان خاموش و
بىجان شوند.
خمر
: اصل پوشاندن چيزى است، و به هر چيزى كه با آن و بوسيله آن پوشانده
مىشود- خِمَار- گويند، ولى
خِمَار در سخنان معمولى اسمى است براى روپوشى كه زنان سر خود را با آن
مىپوشانند جمع آن خُمُر-
است. خداى تعالى گويد: وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى
جُيُوبِهِنَ- 31/ نور).
يعنى: (روپوش خويش بايستى بر طرفين شانهها و گريبان خويش قرار دهند).
اخْتَمَرَتِ المرأة و تَخَمَّرَتْ- آن زن سر خويش مستور داشت
و پوشاند.
روايت شده است كه:
«خَمِّرُوا آنيتكم».
يعنى: (سر ظروف خوراكتان را بپوشانيد كه دستورى است بهداشتى و
سودمند).
أَخْمَرْتُ العجين- خمير در آن گذاشتم
تا تخمير شود.
خَمِيرَة- چيزى است كه قبلا تخمير شده است.
دخل في خِمَارِ
النّاس- در ازدحام و جمع مردم داخل شد.
ناميدن- خَمْر-
به نوشيدنى كه سكرآور است براى اينستكه در مركز و