آن آيات كتاب فرزانه سراسر حكمت است، هدايت و رحمت براى نيكوكاران
است، همان كسانى كه نماز را بر پا مىدارند، زكاة مىدهند، و آنها به آخرت يقين
دارند، اينان كسانى هستند كه از پروردگارشان هدايت شدهاند و آنها رستگارانند و
كسانى هم هستند كه ...
بنابراين مىبينيم كسانيكه با روح اسلام و قرآن مأنوس نيستند، در
كتاب جواهر القرآن هم تعصّب در مذهب و اخباريگرى چشمشان را از آنچنان آيات
مىپوشاند و از معرّفى الگوهائيكه تجسّم عملى قرآنند و در سورههاى مختلف چهرهشان
ترسيم شده است خوددارى مىكنند و در عوض در كيمياى سعادت كه خلاصه كتاب پر حجم
(احياء علوم دين) اوست و محصول دوران قلندرى و صوفيگرى، اوّل حديثى را كه قطعى و
مسلّم فرض نموده ذكر مىكند و سپس نتيجهگيرى مىكند كه: لهو و نظاره در سماع و
رقص چون گهگاه باشد حرام نيست. (كيمياى سعادت 1/ 370) و سپس با هزاران زحمت
مىكوشد تا بقول خود ميان سماع مباح و غير مباح خط كشى كند، گوئى كه آدمى موجودى
فرمولى و ماشينى است كه اوّل درى از حرام برويش بگشائيم بعد كوشش در حركت نه تند و
نه كندش بنمائيم و لذا مىبينيم همين توجّه به خراباتيگرى و از راه عقل به نقل
گرويدن و به رهبانيّت «ابتداء مقدّمه استيلاى حكّام متعصّب و ستمگر سلجوقى و
خوارزم عزيز ما را فراهم ساخت و دوران ساختن صومعهها و خرابات از همان زمان تا
سالها بعد از حمله مغولان ادامه دارد». (تاريخ مغول 165 عبّاس اقبال) تمام آن
كوششها براى از رونق انداختن كتابها و علوم و مساجدى بود كه در تمام زواياى آنها
بحث و علم و مبارزه با كور دلى و ستم و جور وجود داشت در اين دوران توجيهات و
تفاسير گوناگون براى مفاهيم عقلى و اسلامى آغاز مىشود.
بعيد نيست كه اگر از قرن ششم به بعد تا مدّتها مردانى همچون فارابى و
ابو ريحان و ابن سينا و برادران خوارزمى و طوسى و طبرسى و رازى و ازهرى