responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 640

خداى تعالى گويد: وَ يَقُولُونَ‌ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ‌- 22/ كهف).

(مربوط به نظرات در باره اصحاب كهف است كه مى‌گويند پنج نفر و سگشان ششمينشان).

و آيه‌ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ‌ عاماً- 14/ عنكبوت) (نوح از هزار سال 50 كم در ميانشان درنگ كرد).

خَمِيس‌- جامه‌اى است كه درازيش پنج ذراع (در حدود 5/ 2 متر) است.

رمح‌ مَخْمُوس‌- نيز همانطور است يعنى نيزه‌اى كه پنج ذراع باشد.

الْخَمْس‌ من أظماء الإبل- (شش روز در ميان شتران تشنه را آب دادن).

خَمَسْتُ‌ القوم‌ أَخْمُسُهُمْ‌- پنج يك اموالشان را گرفتم.

خَمَسْتُهُمْ‌ أَخْمُسُهُمْ‌- پنجمين نفرشان بودم.

خَمِيس‌- در ايّام هفته است يعنى پنجشنبه.

خمص‌

: خداى تعالى گويد: فِي‌ مَخْمَصَةٍ- 3/ مائده) يعنى در گرسنگى كه باعث كوچك شدن و ضعيف شدن شكمشان مى‌شود.

رجل‌ خَامِص‌- مردى لاغر اندام.

أَخْمَصُ‌ القدم- گودى كف پا براى اينكه پوستش ضعيف و نازك است.

خمط

: الْخَمْط- درختى كه خار ندارد كه گفته‌اند همان درخت اراك است (شتران خوردن آنرا دوست دارند).

خَمْطَةُ الخمر- وقتى است كه خمر ترش شده است.

تَخْمَطُ- خشمگين شد.

تَخَمَّطَ الفحل- شتر نرينه بانگ زد.

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 640
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست