مورد رغبت است مثل توصيفى كه پيامبر 7 از بهشت فرمود كه
«لا خير بخير بعده النّار و لا شرّ بشرّ بعده الجنّة»[1].
دوّم خير و شرّ مقيّد باين معنى است كه چيزى براى يكى خير است و براى
ديگرى شرّ، مثل مالى كه ممكن است براى زيد خير باشد و براى عمرو شر و بدى، از اين
رو خداى تعالى خير را با دو امر توصيف كرده است، در جائى مىفرمايد: إِنْ تَرَكَ خَيْراً- 180/ بقره) و در جاى ديگر فرمايد
أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ نُسارِعُ لَهُمْ
فِي الْخَيْراتِ- 55/ مؤمنون).
و سخن خداى تعالى در آيه إِنْ تَرَكَ
خَيْراً- 180/ بقره) يعنى اگر مالى را به ارث باقى گذاشت.
بعضى از علماء گفتهاند: هيچ مالى را
خَيْر نمىگويند مگر اينكه زياد باشد و از جاى پاك و ناآلوده بدست آمده
باشد (يعنى مال مشروع، نه هر مال و ثروت ناروائى) چنانكه از على (ع) روايت شده است
كه:
يكى از نزديكان و مواليش گفت يا امير المؤمنين آيا من هم وصيّت كنم؟
گفت: نه زيرا خداى تعالى گويد:
إِنْ تَرَكَ خَيْراً- 180/ بقره) و تو مال زيادى
ندارى كه وصيّت كنى و بنابر همين معنى است آيه
وَ إِنَّهُ لِحُبِ الْخَيْرِ
لَشَدِيدٌ- 8/ عاديات) يعنى مال كثير و فراوان.
بعضى از دانشمندان مىگويند: مال را در اينجا از اينجهت خير ناميده
است تا آگاهى و تنبّهى بر معنى لطيفى باشد يعنى آن كسى بازمانده، و ارثش پاك و
[1] يعنى خبرى كه فرجامش و نتيجهاش آتش و عذاب باشد خير نيست و
شرّ و زيانى هم كه نتيجه و فرجامش بهشت باشد شرّ نيست كه در اين حديث جاودانه
پيامبر ملاك و ميزان برايشناخت خير و شرّ با توجّه بعاقبت و پايان آنها بيان شده و
تفسيرى است بر آيهاى كه مىفرمايد:
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا
شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ
لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ- 216/ بقره).
بنابر اين سود و نفع آنى و داورى در زمان محدود، خير و شر را
تعيين نمىكند بلكه« ملاك الامر خواتمه» يعنى ملاك هر كارى و هر خير و شرّى پايان
آن است از اين روى خداپرستان كه بفرجام و عاقبت و عكس العمل كارها معتقدند
نيكوترين راه و تمام خير و نيكى را برگزيدهاند و لو اينكه در انجام عبادات و
احكام اجتماعى اسلام زحماتى متحمّل شوند.