و نيز- دَبْر- يعنى مال فراوانى كه پس از مرگ صاحبش باقى مىماند، دبر- در اين معنى تثنيه ندارد و جمع بسته نمىشود.
دَبَرَ البعير دَبَراً- كه اسم فاعلش- أَدْبَرُ- و دَبِرٌ- است يعنى به خاطر جراحت پشتش عقب افتاد و تأخير كرد.
دَبْرَة- يعنى إدبار و تيره روزى.
دثر
: خداى تعالى گويد: يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ- 1/ مدّثر) اصلش- متدثّر- است كه ادغام شده.
دثر در باب افتعال حرف (ت) بحرف (د) تبديل و درهم ادغام شده، مىشود- ادِّثَار).
مُدَّثِّر- كسى است كه با لباسش خود را بپوشاند، فعلش- دَثَرْتُهُ فَتَدَثَّرَ (پوشاندم او را پس پوشيده شد).
دِثَار- وسيله پوشش است.
تَدَثَّرَ الفحل النّاقة- ناگهانى شتر نرينه- مادينه را فرو گرفت.
تَدَثَّرَ الرّجل الفرس- آن مرد سوار بر اسب شد و بر آن جست.
رجل دَثُور- مرد گمنام ناپيدا.
سيف دَاثِر- شمشير صيقلى نشده و زنگ گرفته.
دَاثِر- خانه كهنه و قديمى كه آثار آباديش از بين رفته و متروك مانده.
فلان دِثْرُ مال- يعنى او مالش را خوب حفظ مىكند.
دحر
: الدَّحْرُ، يعنى دور كردن و راندن، مىگويند:
دَحَرَهُ دُحُوراً- بسختى او را دور كرد.
خداى تعالى گويد: اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً- 18/ اعراف).