سؤال دوّم- در باره يزيد بن معاويه است،
كياهراسى نوشت او از صحابه نبود زيرا در زمان عمر بن الخطّاب رضى اللّه عنه-
زائيده شده و امّا سخن و فتواى گذشتگان در باره او اينستكه- احمد بن حنبل در باره
او دو سخن با صراحت و اشاره دارد، مالك- هم با اشاره و صراحت و ابو حنيفه نيز
سخنانى با اشاره و تصريح نمودهاند ولى ما يك سخن صريح بدون كنايه و اشاره
مىگوئيم و چگونه چنين نباشد كه يزيد- تخته نرد باز شكارچى يوزپلنگ، و دائم الخمر
بوده و شعرش در خمر معلوم است ...
سپس كياهراسى فصلى طويل نوشت و كاغذ را بر گرداند كه پشت آن را هم
بنويسد و نوشت اگر مرتّبا كاغذ سپيد به من بدهند عنان سخن را در باره خوارى و
رسوائى اين مرد ادامه خواهم داد و بعد امضاء كرد. (وفيات الاعيان 2/ 450). سپس ابن
خلكان مىنويسد:
«و قد افتى الامام ابو حامد الغزالى ; تعالى فى مثل هذه
المسأله بخلاف ذلك» يعنى غزالى بر خلاف كياهراسى فتوى داده است به اينكه اسلام
يزيد درست است و لعنتش غير جائز و اينكه بگويند يزيد، حسين 7 را كشته
است صحيح نيست و بآن هم امر نكرده، چيزى كه صحيح نيست اينستكه در باره او گمان بد
ببريم و كسى كه چنان گمانى مىبرد نادان است، اگر امروز در زمان ما يكى را بكشند
حقيقت آنرا نمىفهميم چه رسد به سالها قبل، معلوم نيست قاتل حسين (ع) قبل از مردن
توبه نكرده است.
و امّا التّرحم عليه فجائز بل هو مستحبّ فانّه كان مؤمنا (مآخذ فوق)
اوّلا بايستى پرسيد، اگر حقيقت براى تو بعد از سالها روشن نيست پس چگونه او را
تبرئه مىكنى و به برائت او فتوى مىدهى؟! مگر اينكه تاريخ را هم مطابق فكر خودت
توجيه كنى آيا فرزند يزيد، پدر و جدّ خود را كه در دامان آنها بزرگ شده بهتر
مىشناسد يا شما.
اكنون بينيم معاوية بن يزيد- پس از بيعت نمودن مردم با او به خلافت و
جانشينى يزيد يا پدرش چه مىگويد: اينك نظرات يعقوبى سيوطى مسعودى-