واژه-
تَدارُك- بيشتر در فريادرسى و يارى خواستن و نعمت است
مثل:
آيه لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ- 49/ قلم) (اگر نه
اين بود كه نعمت خداى باو رسيد).
و آيه حَتَّى إِذَا
ادَّارَكُوا فِيها جَمِيعاً- 38/ اعراف) يعنى (هر يكى
بديگرى، و همه بهم پيوستهاند).
و بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ-
66/ نمل) يعنى: مگر علمشان در باره آخرت كامل است و بآن رسيده است.
(درك- بباب افتعال كه مىرود حرف (ت) افتعال به حرف (د) تبديل و در
آن ادغام شده و بصورت- ادّراك- در مىآيد).
مثل آيه حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا- 38/ اعراف) و از همين وزن آيه
اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ- 38/ توبه) و اطَّيَّرْنا بِكَ- 47/ نمل). كه آيه اوّل- بل
أدراك علمهم فى الآخرة- هم خوانده شده.
حسن، گفته است معنايش اين است كه امر آخرت را نفهميدند، و نسبت بآن-
جهل- داشتند حقيقتش اينست كه علم و آگاهيشان نسبت بدرك و فهم آخرت بانتها رسيد و
آن را نفهميدند.
و نيز گفتهاند: معنيش اينست كه در آخرت علمشان آنرا درك خواهد كرد
يعنى زمانى كه آن را در آخرت يافتند و رسيدند، زيرا هر چه ما در دنيا نسبت بآن
گمان مىبريم در آخرت يقينى مىشود و بيقين مىرسد.
درهم
: دِرْهَم[1] واحد پول نقره، خداى تعالى گفت:
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ
[1] درهم يكى از پولهاى نقرهاى رايج ميان مسلمانان بوده كه در
ايران سكّه مىزدند خصوصا در نيشابور كه معروف بوده هر ده درهم هفت مثقال وزن
داشته امّا- دينار- در روم مسكوك مىشد.
دينار از طلا است، در يك سمت درهمها صورت ملكى بود كه در زير
تختش جمله فارسى( پاك بخور) نوشته شده است.
عزّ الدّوله ديلمى و برادرانش نخستين كسانى بودند كه نامشان
با خلفاء بر سكّههاى درهم و دينار نوشته مىشد و از سال 334 هجرى به بعد بقيّه
زمامداران ايران از آنها پيروى مىكردند.