دُسُر- يعنى ميخ و مفردش- دِسَار- است اصل-
الدَّسْر- بيرون راندن با فشار و سختى است.
دَسَرَهُ بالرّمح- با نيزه دورش كرد.
رجل مِدْسَرٌ- مثل- رجل مطعن- است يعنى
مردى نيزه افكن و تير انداز.
روايت شده است:
«ليس فى العنبر زكاة، إنّما هو شيء
دَسَرَهُ البحر»[2].
يعنى: (در عنبر زكات و ماليات شرعى نيست زيرا عنبر چيزى است كه
[1] تمام آيه چنين است: وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ
مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ
أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما
يَحْكُمُونَ- 58/ نحل) اين
آيه همان حمايت اسلام از زنان در مقابل افكار غلط جاهلى بعضى از مردم است و نيز
همان روح پر شكوه رفع تبعيضات نژادى است كه اسلام بشدّت براى اصلاح انديشه و
باورهاى مردم اين آيات را به همه انسانها ابلاغ مىكند، مىگويد كه همينكه يكى از
آنها را بشارت زائيده شدن دختر دهند چهرهاش تيره و بر افروخته و غمزده مىشود و
مىخواهد از ميان مردم پنهان شود اگر هم فرزند دخترش را با خوارى نگهدارد يا در
خاك پنهانش كند آگاه باشيد كه قضاوت و داورى بدى مىكنند.
[2] داود انطاكى مىنويسد: عنبر مادّه روغنى غليظى است كه از
چشمههائى در قعر دريا خارج مىشود و بر سطح آب دريا قرار مىگيرد همينكه باد
مىوزد در اثر حركت آب به ساحل مىرسد انباشته مىشود، مادّهاى معطّر و به رنگ
زرد و بنفش است خالص آن مثل سقز جويده مىشود بيشتر در درياى عمّان بدست مىآيد و
نيز نام ماهى بزرگى است كه از پوستش سپر مىسازند به زعفران هم عنبر مىگويند،
عنبر مقوى قلب و مغز است.
ابن سيده هم همينطور شرح مىدهد، قطعات بزرگ عنبر به وزن هزار
مثقال است.
ماوردى با تبعيت از حديث پيامبر6 مىنويسد:« لا زكاة فى
العنبر و المسك» يعنى عنبر و. مشك زكاة ندارد. ولى قاضى ابو يوسف در كتاب خراج
مىنويسد عنبر خمس دارد، زكاة ندارد چون از معدنيات نيست كه زكات داشته باشد.
( حياة الحيوان 2/ 81- تذكرة اولى الالباب/ داود انطاكى 1/
240- المحكم 2/ 328- احكام السّلطانيّه 15).