أرض دَكَّاء- دشت و زمين هموار جمعش- الدُّكُ- است.
ناقة دَكَّاء- شتر بىكوهان كه تشبيهى است بزمين صاف
و هموار.
دلل
: الدِّلَالَة، يعنى آنچه را كه بوسيله آن
شناسائى چيزى حاصل مىشود دلالت الفاظ بر معنى و دلالت اشارات و رمزها و نوشتهها
و پيمانها در حساب.
[1] دكّة سكّو و جاى بلند و مرتفعى است كه براى نشستن مىسازند و
معرّب از فارسى است. دكّان كه معروف است از همين واژه است. در عربى وقتى درخت
خرمائى كج مىشود زيرش دكانى مىسازند تا بيشتر كج نشود.
فارابى هم در معنى- طلل- مىنويسد: طلل چيزى است كه از
خرابههاى خانهها مثل دكان باقى مىماند.
صاحب غرائب اللّغة، دكان را معرب از فارسى مىداند. نويسندگان
المعجم الوسيط- دكان- را معرب و در ذيل واژه- دكن- يعنى انباشته متاع روى هم
آوردهاند كه جمع آن- دكاكين- است.
رافعى از قول سيبويه و اخفش نقل مىكند كه حرف( ن) در دكان زايد
است. چنانكه واژه- سلطان- حرف نونش زيادى است.
امّا رافعى- دكان- را به معنى حانوت- و از همان- دكن يعنى
انباشتن مىداند.