فعيل بمعنى فاعل است يعنى آنقدر كم شير مىدهد
كه با آن شير مىشود بدنش را چرب كرد.
و نيز گفته شده- دَهِين- بمعنى مفعول است يعنى گويى كه آن شتر با شير چرب شده كنايه از كمى
شير[1] او است.
معنى دوّم- دهين- بمفهوم آن نزديكتر است چون حرف (ه) ضمير در آن داخل
نشده است.
(يعنى ضمير مؤنّث ناقة در حال فاعل بودن در آن نيست).
دَهَنَ المطر الأرض- باران زمين را مرطوب كرد
مثل روغنى كه بموى سر مىمالند.
(كنايه از كمى باران است يعنى فقط زمين را تر كرده نه سيراب).
دَهَنَهُ بالعصا- كنايه از زدن بطور
شوخى و ريشخند است، مثل عبارت:
مسحته بالسّيف- يعنى با شمشير مسح و لمسش كردم.
حيّيته بالرّمح- با نيزه زندهاش كردم. (كه اين دو عبارت هم به طور
ريشخند گفته مىشود).
إِدْهَان- در اصل مثل- تَدْهِين- يعنى روغن ماليدن است، ولى
در معنى مدارا و نرمخوئى و سخت نگرفتن بكار رفته است، دور كردن كنه و انگل پوستى
از شتر و راحت نمودن آن كه عبارت از همان تدهين باشد در اثر ماليدن قطران و روغن
است.
خداى تعالى گويد: أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ
أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ- 81/ واقعه) (آيا اين گفتار
و سخن را سبك مىشماريد).
شاعر گويد:
الحزم و القوّة خير من ال
إدهان و القلّة و الهاع
[1] در زبان فارسى هم اينگونه استعارهها بكار مىرود چنانكه
مىگوئيم آنقدر آب نبود كه گلويى تر كنيم يا لبش را هم تر نكرد يا روغنش آنقدر كم
بود كه انگشتان را هم چرب نمىكرد و همه اين استعارهها اشاره به ناچيز بودن آب و
روغن است.