اصفهان از ديدگاه ناصر خسرو (حكيم ابو معين حميد الدّين ناصر بن خسرو
قباديانى) مقارن سالهاى تولّد راغب اصفهانى، 444 هجرى «اصفهان شهرى است بر هامون
نهاده، آب و هوائى خوش دارد و هر جا كه ده گز چاه فرو برند آبى سرد، خوش بيرون آيد
و شهر ديوارى حصين بلند دارد، و دروازهها و جنگ گامها ساخته، در شهر جويهاى آب
روان و بناهاى نيكو و مرتفع و در ميان شهر مسجد آدينه بزرگ نيكو باروى شهر سه
فرسنگ و نيم است، اندرون شهر همه آبادان، كه هيچ از وى خراب نديدم، و بازارهاى
بسيار، در بندها و كاروانسراهاى پاكيزه، يك من و نيم گندم به يك درهم، مردم آنجا
مىگفتند هرگز بدين شهر هشت من نان كمتر از يك درم كس نديده و من در همه زمين
پارسى گويان شهرى نيكوتر و جامعتر و آبادانتر از اصفهان نديدم و گفتند اگر گندم و
جو و حبوب 20 سال نهند تباه نشود».
(سفرنامه ناصر خسرو- ص 139) ابن واضح يعقوبى (در قرن سوّم) مىنويسد:
«از قم تا اصفهان شصت فرسنگ يا شش منزل[1]
است، گفته مىشود سلمان
[1] منزل يعنى جاى فرود آمدن و اين واژه بصورت اصطلاح براى چاپار
خانهها و مراكزى كه در هر شش فرسخ يا ده فرسخ براى رسيدن و فرود مسافرين يا
پيكهاى حامل نامهها و فرمانها مىساختند و در هر منزل بريدى يا چاپارى و پيكى با
اسبانى آماده براى حركت قرار داشتند همينكه چاپار از راه مىرسيد و از دور با زنگى
كه سر چوب داشت رسيدن خود را اعلام مىكرد، پيك كه منزل آمده مىشود و فورا
نامهها را از او مىگرفت و با اسب تندرو تازه نفس بمنزل بعدى مىرساند و خود در
همانجا مىماند، اين عمل و تأسى مراكزيست، و اخبار از آغاز تاريخ تمدّن بشر در
ايران و سپس بعد از اسلام رونق با شكوهى داشته است، چقدر بجا است كه در حكومت
اسلامى ما نام پست و تلگراف كه واژههائى است خارجى و تداعى فقدان آن از سوى
مسلمين بويژه ايرانيان دارد تبديل به وزارت پيك و بريد گردد تا واقعا براى نسل
جوان مسلمان ما تداعى تمدّن ريشهدار خود را داشته باشد.