كه مدّتى هم عامل و كارگزار فارس و اصفهان و
متولّى امور ديوانى، و حكومتى بوده، كتابى در تفسير داشته كه متأسّفانه و هزاران
افسوس بعد از حمله مغول اين تفسير هم مانند صدها هزار جلد آثار علمى و ادبى ما از
بين رفته و غالب مفسّرين مشهور بعدى مانند:
صاحب مجمع البيان/ شيخ طبرسى- صاحب تفسير الكبير/ فخر رازى- نظرات او
را بصورت- فصل الخطاب- ذكر نمودهاند، نام كتابش كه چهارده مجلّد بود: (جامع
التّأويل لمحكم التّنزيل) است و همچنين كتابهاى: (ناسخ و منسوخ- كتابى در نحو كه
حمزه آنرا- شرح التّأويل فى القرآن) نام برده، در وفاتش على بن حمزه اصفهانى
اشعارى اين چنين سروده است.
به من گفتند براى محمّد بن بحر مرثيهاى نمىگويى- گفتم اوّل دل مرا
به خودم از اين غم باز گردانيد و بشنويد چه مىگويم، كسى كه دلش از غم پرواز كرده
كجا مىتواند سخن گويد در حاليكه دلش جريحهدار از مصيبت است.
و من بان عنه الفه و خليله
فليس له الا الى البعث مرجع
و من كان اوفى الاوفيأ لمخلص
و من خير فى سر باله الفضل اجمع
كسيكه دوست و مورد محبّتش از او دور شده است راهى براى رسيدن به او
جز بعث و قيامت نيست او كسى بود كه باوفاترين باوفاها نسبت بدوستش بود و تمام فضل
بزرگى در جامهاش فراهم بود و در خانه نويسندگى و دانش در اوج و قلّه آن بود.
قبلا بايستى خدايرا سپاس و ستايش كنم كه در گذران صفحات پايان عمر با
ترجمه و تحقيق كتاب مفردات الفاظ قرآن توفيقى و سعادتى اين چنين نصيبم شده است، و
نيز شكر گزار افاضه لطف و رحمتى كه از كودكى گوش جان به ترنّم