دعاهاى روحنواز شبانه و سحر گاهان پدر و
ديدگان از خطوط پر محتواى عقل برانگيز قرآن و آثار بزرگان علم و ادب هماره
بهرهمند بوده و از مصاحبت و معاشرت دوستان صديق و با ايمانى هر چند تعدادشان اندك
امّا در حكم جمعى او امّتى صالح و نكونام و براستى در انجام اوامر شريعت و راه
تقوى شكوهى و جلالى در دين كه بمصداق آيه:
(وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ
الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ- 18/ حديد) و در پيشگاه و رضوان خداى در زمره همان دوستانى بودند و
هستند كه مشمول پاداشى از نور و رحمت حقّند.
پس از آن توفيق چنان بود كه چند سالى در شهر اراك از علم و تقواى
استادى شايسته تقدير، آيت اللّه سيد كاظم گلپايگانى (كه رحمت خدا بر او باد) دو
بار تمام قرآن را با رجوع و توجّه به تفاسير مختلف و احاديث و روايات مربوط مورد
بحث و درس قرار داديم و در همان شهر افتخار مجالست با دانشمندى متديّن و سوخته جان
بنام حاج ابو تراب هدائى را حاصل كرديم و درس و تفسير ادامه داشتند ولى ايشان تمام
اخبار را سر بسته و در بسته تبليغ مىنمودند.
در تهران نيز سالها با همان دوستان صديق و فاضل در جلسات تفسيرى كه
بيشتر جنبه بررسى و تحقيق داشت در حضور استاد مرحوم شريف زاده گلپايگانى كه
كتابخانه بسيار ذيقيمتى حاوى بيشتر كتب علمى، ادبى تفسيرى، لغوى از خاصّه و عامّه
بود داشتند از گذران ساعات عمرمان نتايج و بهرههائى نيكو گرفتيم.
ضمنا مدّتى قبل از اين جلسات به يك ياد و جلسهاى مىرفتيم كه
گردانندگان آنها- حسبنا كتاب اللّه مىگفتند- و به گفته راغب با كوتاه بينى، جز
ايجاد روح بد بينى نسبت به ايمان و عمل ميليونها مسلمان، و تلقين غرور كاذب چيزى
مشاهده نمىشد هر چند كه مطالبى جديد و جوان پسند در فحواى تفاسيرشان وجود داشت،
امّا نارسائى و خود بزرگ بينى و فريفته شدن به آراء شخصى در آنها كاملا مشهود بود،
نقطه مقابل اينها هم كسانى بودند كه احتمال