يك تحريف در دهها هزار خبر را بخود
نمىدادند لازم به تذكّر است كه در خلال اين مشكلات و دست اندازها بمصداق آيه: (يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً
فَمُلاقِيهِ- 6/ انشقاق) را در زواياى فكر و آلام روحى كه از
اوضاع سياسى متحولّ سالهاى 1320 تا 1332 ه. ش و از آن به بعد تا 1342 ه. ش و پس از
آن به وجود آمده بود در كام و روح و انديشه خود احساس مىكرديم، چه شبها و روزها
كه با نيايش و تضرّع و زارى نجات و رهائى امّت اسلامى بخصوص كشور و ملّت عزيزمان
را از زير چنگال استكبار جهانى آزمند، آرزو مىكرديم.
و براستى ساعاتى كه در ماههاى تير و مرداد 30 و 32 (ه. ش) با چشمانى
اشكبار در خيابانها مىدويديم هرگز فراموش نمىشود بيم داشتيم آمال و اهدافى كه
قرآن و اسلام براى رهائى از اسارتها و نيز ايجاد سعادت براى انسانها ترسيم نموده
و كم و بيش به آنها آگاه شده بوديم ميسور نگردد و پامال مىشود.
سالهاى 1325 (ه. ش) كه نخستين انجمن اسلامى دانشجويان در تهران تأسيس
شد با همان دوستان و با دل و روحى سراسر اخلاق در جمع آنها كه غالبا جوانهايى پاك
و مؤمن بودند شركت نموديم در مادّه دوّم اساسنامه انجمن قيد شده بود كه هدف ما
كوشش براى ايجاد حكومت اسلامى است و لذا پيوسته بانگ بر مىداشتيم اگر چنين است
بايستى خودمان در قدم اوّل «قرآن» را بشناسيم و با محتواى مقرّرات اسلامى آشنا
شويم ما كه يك بار هم تمام قرآن را با معانى و تفاسيرش نياموختهايم ديگران را به
چه دعوت مىكنيم و يا مىخواهيم از انحراف بازشان داريم.!؟
آثار آن برداشتهاى متأسّفانه پس از سى و دو سال كه آن افراد غالبا در
كارهاى اجرائى حكومت اسلامى قرار گرفتند بخوبى روشن شد كه بخاطر ناآگاهى به اسلام
و دور بودنشان از متخصّصين و فقهاء و علماء و نيز داشتن نوعى انديشههاى اسلامى
غرب پسندانه محصول كارهاى آنها نه تنها جذب جوانان شيفته به اسلام و به راه حكومت
و عدالت على (ع) نبود بلكه خود پلى و نردبانى