حقيقت، احسان به دشمن رعايت حقوق اسيران جنگى، حمايت از مجروحان
جنگى و منع از كشتار كودكان، زنان، سالخوردگان و نظاير آنها، كه شامل رزمنده دشمن
كه در حال فرار بوده و يا سلاح بر زمين گذارده است مىباشد، همه و همه جلوههاى با
شكوه اصل رحمت، رأفت و عواطفى است كه پيامبر اسلام (ص) بر اساس آن و براى
اقامۀ آن برانگيخته شده است. بالاترين مظهر «احسان به دشمن»، دعوت و
فراخوانى او به هدايت و راه و رسم درست زندگى است كه در آغاز جنگ و پيش از آنكه
برخوردى خشونتآميز رخ دهد، توسط رزمندگان اسلام انجام مىشود. بىگمان، احسان
تنها به معناى ايجاد تسهيلات مادى و برخوردار كرن دشمن از امكانات مادى نيست، هر
نوع احترام و رعايت شؤون انسانى نسبت به دشمن، خود بخشى از احسان به دشمن محسوب مىشود.
به هر حال فرامين كلى اسلام، نظير: (إِنَّ اَللّٰهَ يَأْمُرُ
بِالْعَدْلِ وَ اَلْإِحْسٰانِ) (3) و (مَنْ يُسْلِمْ
وَجْهَهُ إِلَى اَللّٰهِ وَ هُوَ
مُحْسِنٌ فَقَدِ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ اَلْوُثْقىٰ) (4) كه
احسان را به طور عام و مطلق، دستور الهى و مقتضاى اسلام واقعى معرفى مىكند، در
مورد دشمن نيز به گونۀ مناسبى مصداق پيدا مىكند.
هر چند احسان، بر حسب مورد، به گونههاى مختلف، قابل اجراست، اما
در هر حال بنابر اصل: (وَ أَحْسِنُوا
إِنَّ اَللّٰهَ يُحِبُّ اَلْمُحْسِنِينَ) (5) احسان
در هر شرايطى پسنديده و احسان كنندگان محبوب خدايند و سرانجام، رحمت خدا شامل
محسنان خواهد بود. (هُدىً وَ رَحْمَةً
لِلْمُحْسِنِينَ). (6)
دشمن بودن دشمن، مانع از نثار احسان و تعميم آن نيست. زيرا كه چه
بهتر بدى با احسان، دفع شود چنانكه، اين خود دستور قرآن است: (اِدْفَعْ بِالَّتِي
هِيَ أَحْسَنُ). (7) هر چند «عفو»
به حقوق خصوصى اختصاص دارد و در حقوق عمومى به شكل فردى نمىتوان اقدام كرد و عفو
در حقوق عمومى داراى شرايط و اهليت خاص است. اما، با توجه به آيات احسان در قرآن و
دستورات اكيد در نصوص اسلامى، احسان، اختصاص به حقوق خصوصى نداشته و در حقوق عمومى
نيز جارى و صادق است. (8)
احكام جمع حكم است. يعنى ابراز نظر پس از تصديق در هر امرى از
امور، در دعاوى، تصميمات فقهى، اجتماعى، سياسى و قضايى. در اصطلاح اطلاق مىشود به
مقررات اظهار شده از سوى شارع، دين، خواه راجع به عقايد باشد، خواه راجع به افعال
و اعمال و روابط حقوقى و غيره. (1)
احكام خطاب شرع و متعلّق به فعل مكلّف بهطور مستقيم يا غير مستقيم
است. همچنين به رأى صادر شده از طرف قاضى براى فيصله دادن به همه يا قسمتى از
موضوع دعوا حكم گفته مىشود.
در كلمات فقها براى حكم به معناى خطاب شرعى، تعريفهاى گوناگونى
ذكر شده است. لفظ حكم داراى دو اطلاق است: يكى مقابل وظيفه شرعى كه از اصول