چنين مصلحتى به دور
از اهداف شرعى بوده و حالت الزامآور نخواهد داشت.
2. مصلحت حكم ساز نبايد
با مفاد آيات قرآنى تعارض داشته باشد و به موجب اين ضابطه هر نوع مصلحتى كه با
نصوص قرآنى در تعارض باشد، فاقد اعتبار لازم است؛
3. مصلحت حكم ساز
نبايد با سنت معارض باشد، بر اساس اين ضابطه نمىتوان به مصلحتهاى ناشى از تفكر
عقلانى و مقياسهاى غير منصوص اعتماد كرد؛
4. تعارض مصلحت با
قياس موجب بىاعتبارى مصلحت و لزوم عمل به قياس است. گاه مصلحت معارض با قياس،
استحسان ناميده مىشود كه علت بى اعتبار شمردن استحسان در كلام شافعى نيز معارض
بودن آن با قياس است. در حالى كه برخى از فقهاى اهل سنت عمل به استحسان را مخالف
با اين ضابطه ندانستهاند؛ (1)
5. مصلحت در صورتى
مىتواند مبناى استنباط حكم محسوب شود كه موجب تفويت مصلحت اهم ديگرى نباشد. اين
ضابطه در حقيقت بر اساس قاعده تقدم اهم بر مهم استوار است و تقدم مصلحت برتر. خود
بر مبناى اصل و قاعده مصلحت است. بنابراين نمىتوان از مسئلۀ تعارض مصلحتها
ضابطۀ حاكم بر حكم سازى مصلحت استخراج كرد و معنى عمل به موجب مصلحت آن است
كه به مقتضاى مصلحت برتر حكم مناسب استخراج شود. (2)
منابع
1 - ضوابط المصلحة
فى الشريعة الاسلاميه / 214-206؛
2 - فقه سياسى
328/9-322.
استقامت
استقامت: پايدارى و
پايبندى به اصول.
استقامت در انجام
وظايف، در آياتى چون (فَاسْتَقِمْ كَمٰا أُمِرْتَ) (1) و (إِنَّ اَلَّذِينَ قٰالُوا رَبُّنَا اَللّٰهُ ثُمَّ اِسْتَقٰامُوا) (2) و نظاير آنها تأكيد شده است. در روايات
نيز استقامت در حق به عنوان لازمه ايمان و شرط بهرهمندى از آثار آن فراوان آمده
است (3).
در گفتار امام على
(ع) جنين مىيابيم:
«الحمل العمل، ثم
النهاية النهايه، و الاستقامة الاستقامة» (4). (بر شما باد
كار و تلاش بازهم كار و تلاش سپس كار را به پايان رساندن باز هم پايان رساندن كار
آنگاه استقامت در حفظ عمل و حراست از آثار و بركات آن باز هم استقامت).
گرچه استقامت در
اين متون و منابع اسلامى به معناى عام و تمامى موارد انجام وظيفه و ايفاى مسئوليتها
را شامل مىشود و بهطور خاص در مورد جهاد و صحنههاى جبهههاى رزم وارد نشده، اما
بىشك يكى از مصاديق بارز استقامت به عنوان يك فريضه، صحنۀ جهاد است و از
آنجا كه جهاد از فرايض مهم و از وظايف مؤكد در شريعت است، همان ميزان هم، استقامت
در آن مؤكدتر و مورد اهتمام بيشتر شرع مىباشد. تناسب مستقيم استقامت و واجبات را
مىتوان از آيۀ: (فَاسْتَقِمْ كَمٰا أُمِرْتَ) استفاده كرد.
زيرا تبعيت استقامت از امر كه مفاد آيه است شامل دو حالت زير است:
نخست: تبعيت در اصل
وجوب به اين معنا كه همچنان كه به كارى مأمور گشتهاى، استقامت در آن نيز