در حدود صلاحيت و
اختيارات قاضى است. بنابراين هرگاه خلاف يا تعدى و جرمى از طرف سازمانهاى دولتى
رخ دهد، قاضى مىتواند رسيدگى و رأى خود را در دادگاه اعلام كند و افراد ذىنفع
نيز مىتوانند در دادگاههاى عمومى بر عليه دستگاههاى دولتى اقامه دعوا كنند، در
غير اين صورت قدرت دولت به فساد، خلاف و ظلم كشيده مىشود و مردم نيز پناهگاهى
براى تظلمات خود نخواهند داشت.
منبع
فقه سياسى،
144/1-143.
استقلال قضايى
استقلال قضايى به
مفهوم حقيقى كلمه و به حكم ضرورت قائم به وجود قضات جامعالشرايط است، قضات مؤمن و
دانشمند، قضات رشيد و شرافتمندى كه به هنگام صدور رأى از توقعات صاحبان نفوذ و از
جاروجنجال عوام نينديشند. استقلال قضايى وقتى تحقق مىيابد كه قضات و وكلاى دعاوى
از انتقادات ناروا نهراسند و با وجدانى پاك و طبعى ملايم و معتدل به حل و فصل امور
بپردازند. با حلم و حوصله، ولى به وقت معيّن به تكاليف معين قيام كنند و در اين
راه از طفره و تعلل بپرهيزند و در برابر هيچگونه نفوذى جز حكومت قانون سر تسليم
فرود نياورند. بدون شك مطمئنترين طريقى كه به سقوط ملتى منتهى مىشود، طغيان
بدبينى و بيداد است و استقرار امنيت نيازى به قريحۀ سرشار ندارد. (1)
روشن است تا زمانى
كه قوه قضاييه تابع قوه مجريه باشد، از آثار عدالت برخوردار نمىشود و تا زمانى كه
استقلال قضايى نباشد انصاف و عدل به نحو كامل و شايسته حاصل نمىگردد. (2)
براى حفظ استقلال
قضايى چهار راه لازم است: اول، اختيار شيوۀ صحيح انتخاب قضات؛ دوم، تأمين
مدت تصدى مسند قضا؛ سوم، اعتقاد عموم به استقلال قضايى و احترام جامعه نسبت به
قضات و اتكاى آنان به افكار عمومى تا با اطمينان خاطر و فراغ بال همواره بدون
دغدغه به كار خود اشتغال يابند و پيوسته خود را در معرض حملات عموم ندانند؛ چهارم،
شرايط خدمت. (3)
استوارترين
پشتوانۀ استقلال قضايى اجراى عدل و انصاف به ميزان منطق و حكم عقل است.
خداوند كريم مىفرمايد: (يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ لِلّٰهِ شُهَدٰاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ...) (4) استقلال كامل قضايى نياز به پيشفرض
هايى دارد كه عبارتند از:
1. اعضاى شوراى
عالى قضايى و هيچكدام از قضات ديوان عالى و قضات دادگاهها توسط پارلمان و قوه
مجريه حتى رييس حكومت مانند شاه و رييس جمهور انتخاب نشود؛
2. اعمال قضايى
تنها توسط قضات انجام شود و هيچ گونه عامل غير قضايى در آن اثرگذار نباشد؛
3. نظارت بر عملكرد
دادگاهها و قوه قضاييه توسط خود نهاد قضايى انجام شود. مانند دادگاه انتظامى قضات
و براى دو قوه ديگر حق نظارت و كنترل قانونى پيش بينى نشود، تا دستگاه قضايى در
ايفاى مسئوليتهاى خود بتواند مستقل عمل كند؛