اسلام انقلابى،
وسيله قرار دادن اسلام براى انقلاب است. بر اساس اين ديدگاه، انقلاب اصل و هدف است
و اسلام وسيله و ابزارى است براى انقلاب و مبارزه.
نگاه تك بعدى به
اسلام و اسلام را تنها از دريچۀ انقلاب و مبارزه نگريستن، ويژگى اساسى اين
ديدگاه است.
امروز واژۀ
اسلام تروريست جاى اسلام انقلابى را گرفته و دنياى غرب به ويژه آمريكا سعى دارند
به تصريح و تلويح اسلام انقلابى را كه راه نجات جهان اسلام از تهاجم استعمارى غرب
است، تروريسم بنامند و كانونهاى اسلام انقلابى را محورهاى تروريستى معرفى كنند.
در اين راستا مسئلۀ
رابطۀ دين و سياست نقش كليدى را بازى مىكند و هر نوع رابطۀ تفسيرى از
اسلام كه اين رابطه را مثبت تلقى كند، عامل تروريسم و پايگاه تروريستها محسوب مىشود.
حتى مقامات رسمى در
كشورهاى غربى به ويژه آمريكا سعى مىكنند اين فكر را در اذهان القا كنند كه اين
ماهيت تعاليم اسلام است كه تروريزم را پرورش مىدهد و عامل همۀ حوادث
تروريستى ريشه در درون اسلام دارد.
در اينكه ظلمستيزى
از تعاليم قرآن است و تن به ظلم دادن به همان اندازه گناه است كه ظلم كردن گناه
محسوب مىشود، نبايد ترديد كرد. اما دفاع مشروع كه اساس اسلام انقلابى است را
نبايد با تروريسم مترادف گرفت.
بىگمان اسلام
انقلابى پس از سركوب ناجوانمردانه توسط قدرتهاى بزرگ راه ديگرى را براى بقاى خود
يافته است اما اين راه تروريسم نبود، و در حقيقت راهى جز مقابله به مثل نيست قاعده
كلى: (جَزٰاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهٰا) (1) به آغازگران ستم، تجاوز و جنايت هشدار
مىدهد كه از مشابه آنچه كه عمل مىكنند در امان نيستند و اين نوع مقابله به مثل
اگر تروريسم ناميده شود بىشك آغازگران نيز خود نخستين تروريستها هستند. (2)
منابع
1 - شورى / 40؛ 2 -
فقه سياسى 406/10-404.
اسلام (فراتر از زمان)
بيش از هر الگوى
موجود در تاريخ، الگوى اسلام با جهانشمولى در آميخته و بر مبناى جهانشمولى پايهريزى
شده است. چهارده سده قبل، ادوار طولانى پيش از اينكه اصطلاح امروزى جهانىسازى،
جهانى شدن و جهانى كردن متداول و سخن روز شود، اسلام براى اولين بار در تاريخ نهتنها
چارچوب و نظريات و بنياد جامع جهانشمولى را به جامعۀ بشرى عرضه كرد، بلكه
در مدت بسيار كوتاهى توانست اين جهانشمولى را بر مبناى عقيده و ايمان در بستر و
عرصه اجتماعى،