مانند مجلس شوراى
اسلامى - كه اعضاى آن با رجوع به آراى عمومى انتخاب مىشوند - قوانين ثابت در
شريعت نداشته باشد، وضع مىكند (2) بسيارى، آراى عمومى را همان افكار عمومى منطبق
با دموكراسى غربى يا ليبراليسم مىدانند و برخى آراى عمومى را به وجدان بيدار ملت
يا به دادگاه فاقد قوه قضايى تشبيه مىكنند و گاه نيز آن را ضمير باطنى مردم و
قدرت سياسى گمنام مىنامند.
در قانون اساسى
جمهورى اسلامى آراى عمومى آن سلسله از افكار بررسى شدهاى است كه به نظر و آگاهى و
اعتقاد مردم منتهى شده و مردم به آن راى داده باشند.
از آنجا كه در
جامعۀ اسلامى ايمان به اصول و ارزشهاى اسلامى پايههاى اصلى تفكر جامعه را
تشكيل مىدهد، اشتراك فكرى و توافق در رأى امرى طبيعى است و در چنين جامعۀ
توحيدى بهآسانى مىتوان به پاسخ اين پرسش رسيد كه آراى عمومى چگونه تشكيل مىشود
و از كجا سرچشمه مىگيرد؟
عمدهترين مسئلهاى
كه ممكن است اشتراك فكرى را در جامعۀ توحيدى اسلامى خدشهدار كند احساسات بىمنطق
و شايعات و مسائل در گوشى و تيترهاى درشت روزنامهها و تبليغات رسانههاى گروهى و
نيز تبليغات حرفهاى گروهى و جريان هاى انحرافى احزاب و جمعيت هاست. زيرا گاه
امواج افكار ناشى شده از اين راهها غير منطقى به قدرى سهمگين است كه تشخيص آن با
آراى عمومى بسيار دشوار است و وجدان عمومى و آراى حقيقى ملت در برابر آن غير مقاوم
و به آسانى آسيبپذير است. به همين دليل است كه ويژگى اتكاى به آراى عمومى در نظام
جمهورى اسلامى با اصل هشتم كه دعوت به خير و امر به معروف و نهىازمنكر است توأم
شده است.
آسيبپذيرى عقايد و
آراى عمومى در برابر احساسات و تبليغات و موجهاى انحرافى موجب آن شده كه براى
تشخيص آراى واقعى مردم و عمق يابى افكار و عقايد، تكنيكهاى مختلفى به كار گرفته
شود.
در اصل ششم قانون
اساسى دو راه براى تشخيص آراى عمومى پيشبينىشده:
1. انتخابات كه در
مورد انتخاب رييس قوه مجريه و نمايندگان قوه مقننه و اعضاى شوراها و نظائر آن به
كار مىرود؛
2. همهپرسى و
رفراندوم كه در موارد پيشبينىشده در قانون اساسى اجرا مىشود.
گرچه جرائد و احزاب
و بيشتر قدرتطلبان همواره مدعى آنند كه زبان مردمند و سخنگوى افكار عمومى هستند و
ديدگاهشان نشانگر وجدان آگاه ملت و آراى عمومى است و از اين شيوه به عنوان راهى
براى مختل كردن افكار عمومى و تزلزل و اضطراب در وجدان و ضمير باطنى مردم استفاده
مىكنند، ولى اين حقيقت را نمىتوان انكار كرد كه گاه در يك جامعه مىتوان ديد كه
شخصيت برجستهاى از ميان مردم مىجوشد و چون قطره خود را در اقيانوس انسانها حل
مىكند و به دليل شناخت صحيح و صادقانهاى كه از مردم خود دارد و اعتمادى كه مردم
نسبت به او ابراز مىدارند، زبانش سخنگوى مردم و بيانش نشانگر خواست و ضمير باطنى
و بالاخره رأى او نشانۀ افكار و آراى عمومى است.
بىشك رهبر انقلاب
اسلامى حضرت امام خمينى (قدس سره) در كشور ما نمونۀ بارز و فرد شاخصى از