در بيشتر روايات
برائت به نقل از جبرئيل آمده است كه: «انه لا يؤدى عنك الا
انت اورجل منك» (4) «پيام ترا جز تو و يا كسيكه از تو است نمىرساند» و
ظاهر اين روايات آن است كه مفاد اين جمله از راه جبرييل به پيامبر (ص) القا شده، و
چگونه به جاهليت نسبت داده شده و ابن كثير عين اين جمله را از عرب جاهلى نقل كرده
است.
اضافه بر اين نكات،
بايد گفت اين جمله از جبرييل و نقل آن از پيامبر (ص) كه توسط محدثان و مفسران
فريقين نقلشده، چگونه به مسائلى چون نقض عهد و ساير موضوعات اختصاص داده مىشود و
احكام را شامل نمىگردد، در حالى كه اطلاق آن به وضوح شامل موضوعات و احكام مىشود،
بلكه شمولش به احكام كه شأن شارع است نسبت به شمولش به موضوعات كه بيان آنها
اختصاص به شارع مقدس ندارد، اولى است.
عمل على (ع) نشاندهنده
اين حقيقت است كه مأموريت وى شامل ابلاغ احكام هم بوده است، احكامى كه در واقع
عبارت از معنا و مفهوم شرعى و قرآنى برائت است. (4)
كلام رسول خدا (ص)
كه فرمود: «لا يؤدى عنى الا انا اورجل منى» بيانگر معناى
ولايت و حاكميت در دولت اسلامى است و برائت و جهاد از شؤون ولايى و حكومتى است و
حديث فوق به صراحت ولايت و حاكميت را مخصوص به پيامبر (ص) و يا كسى مىداند كه
منسوب به آن حضرت باشند.
در هر حال بحث
كلامى در مورد حادثۀ تفويض مأموريت اعلان برائت به على (ع) موجب شده كه آيات
برائت به درستى و با ديد خالص قرآنى و بر اساس روشهاى صحيح تفسيرى تجزيه و تحليل
نشود و بعضى ناگزير شدهاند براى رفع شبهات كلامى دست به تفسير به رأى و تحريف
معنوى اين آيات بزنند. (6)
منابع
1 و 2 - تفسير
الميزان 172/3؛ 3 - تفسير ابن كثير 2 / 332، تفسير كبير فخر رازى 220/15؛ 4 -
تفسير الميزان 3 / 180-.17؛ 5 - تفسير المنار. 160/1-157؛ 6 - فقه سياسى 92/5-90.
اصل برابرى دولت ها
هر دولت حق مساوى
با دول ديگر را در حقوق بينالمللى دارد كه اين اصل يكى از اصول حاكم بر روابط بينالمللى
است. به موجب اين اصل هر دولتى از همان حقوق و تكاليفى برخوردار خواهد بود كه دولت
ديگر از آن برخوردار و بهرهمند است. اين اصل سرمنشأ حسن روابط بينالمللى
كشورهاست و توسعه رويۀ قضايى بينالمللى و نيز حقوق معاهدات و قراردادهاى
بينالمللى به اين وسيلۀ مورد توجه و اشاره قرارگرفته است.
اگر در سدۀ
نوزدهم نظام بينالمللى واحدى در جهان وجود داشت، بىشك در سده حاضر دو نظام بينالمللى
رقيب باهم وجود دارد، كه سلطه عمومى از آن قدرتمندتر، و در نتيجه هم او نظام اصلى
به شمار مىرود.
قدرت برتر كه در
حقيقت پاسدار نظام بينالمللى است، همواره قدرت خود را براى به دست آوردن سهم
بيشتر از منافع جهانى به كار مىگيرد، و دولتهاى نيرومند ديگر نيز متحدان قدرت
برترند و به يك نوع تقسيمبندى منافع توافق كردهاند، و از نظام موجود