و ارتقاى بشرى مىداند،
و به كسانىكه به چنين آيينى رسيدهاند حق داده است كه ديگران و همۀ ملتها
را به سوى آن دعوت كنند.
قرآن دعوت را مادام
كه مبتنى بر استدلال و خيرخواهى و اقناع است، امرى منطقى و منطبق با اصل آزادى و
اختيار انسان تلقى مىكند و آن را مداخله در امور اختصاصى ديگران نمىشمارد: (اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ وَ
جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي
هِيَ أَحْسَنُ) (9).
زيرا اين، حق هر
انسان است كه آموزش و تربيت را بپذيرد و نيز ديگران را تعليم و تربيت دهد. و اين
دو عمل تا آنگاه كه با پذيرش آزاد همراه است، مداخله محسوب نمىشود، و اصولا آموزش
و تربيت جزو مسائل اختصاصى و زندگى خصوصى فرد و جامعه محسوب نمىشود.
انسان بايد به راه
راست در زندگى هدايت شود، چنانكه بايد علم فراگيرد و از تربيت و رشد برخوردار شود،
و هركس مىتواند او را در اين زمينه يارى كند.
هر انسانى بايد
آزاد و مستقل زندگى كند، و حق هر انسان است كه از سلطه و نفوذ و اسارت قدرتهاى
تحميلى آزاد شود و از ستم رهايى يابد، هر نوع كمك به جنبشها و حركتهاى رهائى
بخش، نوعى همكارى ارزشمند براى برخوردارى از حقوق انسانى است.
به اين دليل حمايت
از نهضتهاى رهائى بخش را نمىتوان مداخله در امور داخلى كشور ديگر بهحساب آورد.
مسائل انسانى به ويژه آنچه كه مربوط به وظائف بشرى است، خارج از قلمرو مسائل
اختصاصى است.
اسلام دفع تجاوز را
يك وظيفه عمومى و حمايت طرف مظلوم درگير را جزيى از مسئوليتهاى عمومى بشرى محسوب
مىدارد، زيرا دفع تجاوز و سركوب متجاوز به مثابۀ حمايت و كمك در رفع
نيازهاى بشرى نسبت به هر طرف درگير و متخاصم است.
طرفين متخاصم نمىتوانند
به كمكى كه توسط كشور ثالث به بهداشت و درمان و نيازهاى غذائى و تعليم و تربيت و
نيازمندىهاى ديگر انسانى يكى از آن دو طرف داده مىشود، معترض باشند. دفع تجاوز و
سركوب متجاوز نيز از همين مقوله مىباشد: (فإن بغت إحداهما على
الأخرى فقاتلوا التى تبغى حتى تفىء إلى امرالله)(10)
(هرگاه گروهى بر گروه ديگر تجاوز نمود با آن گروه متجاوز بجنگيد تا به حكم خدا
بازگردد). (11)