احكامى قرارگرفته
كه به محورهاى مهم آن اشاره مىكنيم.
آزاد بودن
اصل در انسان، آزاد
بودن است. (3) فرزند در آزاد يا برده بودن، تابع پدر و مادر خويش است، و به نظر
مشهور، حتى اگر مادر بهتنهايى آزاد باشد، فرزند نيز آزاد محسوب مىگردد. (4)
از شرايط وصيتكننده
(5)، وصى (6)، واقف (7)، موقوفعليه (8)، موكل (9)، وكيل (10) اقراركننده (11)،
ولى (12) و يابندۀ گمشده (ملتقط) (13) آزاد بودن است. همچنين وجوب نماز جمعه
(14) زكات (15)، حج (16)، نذر (17) و جهاد (18) بر مكلف، مشروط به آن است.
به قول مشهور، مادر
در صورت آزاد بودن تا هفت سال حق حضانت دخترش را دارد. (19) آزاد بودن زن موجب
اختلاف عده اول كنيز (20) و نيز تعداد شبهايى مىشود كه براى آن دو حق همخوابگى
با شوهر است. (21)
آزاد: انسان آزاد،
مال محسوب نمىشود؛ از اين رو، كسى نمىتواند از ره خريدن و مانند آن مالك وى (22)
شود و چنانچه كسى او را غصب كند، از جهت غصب ضامن نيست، (23) چنانكه دزديدن انسان
آزاد موجب ثبوت حد سرقت نمىشود، مگر آنكه او را بفروشد. (24)
انسان ازاد، مالك
منافع و كار خويش است و مىتواند با اجير شدن، آن را به كسى اجاره دهد (2) و
چنانچه كسى منافع و عمل او را غصب كند - مانند آنكه به ستم، او را به كار بگيرد -
ضامن مزد او است. (26)
برده از آزاد و
آزاد از برده ارث نمىبرد (27) مرد آزاد نمىتواند بيش از دو كنيز و برده بيش از
دو زن آزاد به همسرى برگزيند (28) آزاد در برابر برده قصاص نمىشود. (29 به قول
مشهور، عزل از همسر اراد در صورت رضايت نداشتن وى مكروه است. (30)
اسباب
آزادى:اسلام براى آزادى برده اسباب زير را قرار داده است:
الف) اسباب
اختيارى
1 - عتق: كه از
مستحبات مؤكد درباره برده مؤمن است؛ 2 - تدبير؛ 3 - مكاتبه.
ب) اسباب
قهرى
1 - ملكيّت: تملك
پدر يا مادر و جد يا جده و هر چه بالا رود و نيز تملك فرزندان و نوادگان و هرچه
پايين آيد، سبب قهرى آزادى آنان است؛ (1)
2 - سرايت: به قول
مشهور هرگاه مولا بخشى - هرچند كم - از برده خود را آزاد كند، آزادى به همۀ
برده سرايت مىكند و آزاد مىشود؛ (32)
3 - تنكيل: به قول
مشهور، بريدن گوش، بينى و ديگر اعضاى مملوك توسط مولا، سبب آزادى وى خواهد شد؛
4 - اسلام: چنانچه
برده پيش از مولاى خود اسلام آورد و از قلمروى كفر به قلمروى اسلام درآيد، آزاد مىشود؛
(33)
5 - بيمارى: ابتلاى
برده به كورى، خوره و بيمارى زمينگير، سبب آزادى او مىشود. (34)
آزادى در
حقوق
آزادى يكى از
مشتركات اصولى در حقوق عمومى اسلام بوده و آن آزادى به مفهوم اختيار فردى در تعيين
سرنوشت جمعى، هرچند در انديشۀ اسلامى از عنصر