بنابر نظريۀ اصوليين در تمامى امور اقتصادى كه دليل خاصى به
ارتباط آن از نظريه مديريت و نظارت با دولت اسلامى ندارد، بر اساس اصل برائت و اصل
حليت و اباحه قابل اجرا در بخش خصوصى بوده و آزاد تلقى خواهد شد؛
سوم: به اعتقاد جمعى از فقها، اصولا قاعده و اصل اوليه در تمامى
امور مربوط به زندگى اسلام بر مبناى حظر و منع بوده و براى اثبات حليّت و مشروعيت
آن بايد حجت شرعى به دست آورد و ناگزير در هر موردى كه دليل و حجت شرعى بر مشروعيت
آن به دست نيآمده باشد، بايد ممنوع تلقى كرد و اين اصل در فقه تحت عنوان «اصالة
الحظر» مورد استناد است. (2)
منابع
1 - خصوصىسازى 9/2؛ 2 - فقه سياسى 72/4-69.
اقطاع← نظام اقطاعى
اقل و اكثر← امر بين اقل
و اكثر
اقليت بيگانه
گروهى از افراد ملّت كه به لحاظ نژادى، دينى، ملّى و... با اكثريت
ملّت يك كشور تفاوت داشته و تابع برخى ضوابط و احكام فقهى - حقوقى هستند.
بر اثر اختلاط قهرى ملتها كمتر كشورى را مىتوان يافت كه
همۀ اتباع آن داراى نژاد و مذهب واحدى باشند و طبيعى است در اين كشورها شخص
حاكم يا هيأت حاكمه از سياست نژادى و مذهبى و يا مليت و تابعيت خاصى پيروى مىكند
و برخوردارى از حمايت حكومت و يا قانون را مشروط به انطباق افراد با نظام حاكم آن
كشور مىداند.
در گذشته به گروه اقليت به ديده بيگانه مىنگريستند و با توجه به
نظام سياسى هر كشور، واژه بيگانه مفهوم خاصى پيدا مىكرد.
در سرزمينهايى كه نظام نژادى حكمفرما بود، بيگانه كسى بود كه خون
و زبان و ساير مشخصات نژادى وى با نزاد شخص حاكم و يا اكثريت تطبيق نكند.
در كشورهايى كه از سياست مذهبى پيروى مىشد و پايۀ مليت بر
اساس مذهب معينى قرار مىگرفت و بيگانه به كسى گفته مىشد كه پيرو مذهب حاكم و يا
اكثريت ملت نباشد.
در عصر حاضر نيز كه تابعيت هر كشورى بر اساس عناصر ملى خاص پىريزى
شده است، افرادى كه واجد عناصر و مشخصات مزبور نباشند، بيگانه شمرده مىشوند،
ماهيت بيگانه در گذشته منحط بوده و در حال حاضر هم، كه ما جهان مترقى اش مىناميم،
فرق چندانى نكرده است. تنها فرقى كه مشاهده مىشود اين است كه تشخيص بيگانه و
خارجى در حكومتهاى گذشته موكول به نظر شخصى حاكم و يا هيأت حاكمه بود و اكنون
تابع قانونى است كه باز اكثريت آن را وضع مىكند و در هر حال اقليت، گروهى خارجى و
اجنبى و بيگانه به شمار مىروند و در حقيقت گروهى منفصل از عنصر انسانى تشكيلدهنده
كشور محسوب مىشوند و هيچگونه وحدت ملى در ميان دو گروه اقليت بيگانه و اكثريت
ملت وجود ندارد و جز با تغيير تابعيت، وحدت ملى بين آن دو تحقق نمىيابد.