تضادها و ايجاد
شرايط و بالاخره نوعى هدايت محكوم به قانونمندى هاى ديالكتيكى، منحصر مىداند و
هركدام، گونه و جهت تعليلى نياز انسان به آزادى را بيان مىكنند، يكى تمايلات
حيوانى و مادى انسان و ديگرى هماهنگى با قانونمندى هاى تكامل را عامل اصلى مىشمارد.
در اين ميان اسلام
براى آزادى، هويت و عامل انسانى قائل است و انسان را داراى استعدادهاى فراوان و
تمايلات عالى انسانى مىداند، و همين استعدادها و تمايلات عالى را منشأ آزادى
انسان مىشمارد و آزادى را بر اساس آن چيزى مىداند كه تكامل انسانى انسان را ايجاب
مىكند، و آزادى در اين ديد، يك حق انسانى است و ناشى از استعدادهاى انسانى و
رهايى اين استعدادها و تمايلات عالى از هر نوع مانع و مزاحم و هموار بودن راه
تكامل آن مفهوم صحيح آزادى در مكتب اسلام است.
قرآن مسئلۀ
آزادى را در قالب توحيد بيان مىكند و به تقيد و التزام انسان به اطاعت فرمان خدا
كه بيانگر راه تكامل انسان است و نفى مطلق اطاعت غير خدا به هر نوع و هر وسيله كه
باشد، دعوت مىكند. خداپرست واقعى يك انسان آزاد است كه در برابر هيچ قدرتى سر
تعظيم فرود نمىآورد.
چهره انبيا در قرآن
به صورت آزاد مردانى ترسيم شده كه براى رهايى مردمشان از قيد و بند اسارت نمرودها،
فرعونها، قيصرها و ابوجهلها تلاش مىكردهاند و هدفشان آزاد سازى انسان از
زنجيرهاى اسارت هاى درونى بوده است.
(و يضع عنهم اصرهم والاغلال
التى كانت عليهم.) (37)
ارادى به مفهوم
اسلامى، نخست از درون آغاز مىشود و تا انسان از قيد و بند اسارت هاى درونى آزاد
نشود از اسارت طاغوتها وعوامل برونى رها نخواهد شد. آنچه كه انسان را به زنجير
اسارت جباران مىكشد، همان بندهاى جهل، زبونى، طمع و پرستش هوى و هوسها و تمايلات
حيوانى است، و حتى جباران و خوكامگى نيز كه انسانها را به بند مىكشند، خود در
اسارت هوسها، افزونطلبى ها، قدرت پرستى ها، خودخواهىها، دنيا پرستى ها و شهوات
خويشند.
در اسلام مبارزه در
راه آزادى با جهاد قهرآميز و جنگ با دشمنان آزادى و ريشهكن كردن كسانىكه انسانها
را به بند مىكشند، تمام نمىشود. مسلمان به موازات اين جهاد بايد دست به جهاد
بزرگترى بزند كه خود را از درون رها كند و زنجير اسارت را از دل و فكر خويش بگلسد
و خود را از عبوديت ها و وابستگىها و دلدادگى ها آزاد كند.
اميرالمؤمنين على
(ع) در يكى از خطبههاى خود فرمود:
«فان الله بعث محمد
(ص) ليخرج عباده من عباده عباده الله عبادته و من عهود عباده الى عهوده و من طاعه
عباده الى طاعته و من ولايه عباده الى ولايته» (38) هدف انبيا
رهايى انسانها از ولايت غير خدا بود (لاتتخذوا اولياء من
دون الله) و مبارزه
شان با طاغوتهاى زمان خود در اين جمله خلاصه مىشد: ان عبدت بنى اسرائيل. (39)
و اسلام بر اين سخن
تأكيد دارد كه: لاتكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا (40) و
نيز تصريح مىكند كه: