زمين است و در لغت از ماده لجا به معناى پناه جستن، تكيه و استناد
كردن و مدد طلبيدن، و نيز به معناى اختصاص چيزى به كسى، يا واداشتن كسى به انجام
دادن كارى به اكراه آمده است. مفهوم اصطلاحى الجاء و تلجئه در زميندارى و روابط
زمينداران متجلى مىشود.
در واقع اين رسم به نوعى اقطاع استغلال شباهت داشت و مىتوان آن را
اقطاع جعلى، يا ناخواسته اى دانست كه در آن كسى براى رهايى از آزار و ستم مأموران
دولتى و دولتمردان، زمين خود را به شخصى صاحب نفوذ و قدرتمند واگذار مىكرد و از
حمايت او برخوردار مىشد و خود به عنوان مقطع بر همان زمين كار مىكرد. اين روش مىتوانست
از سوى پناه خواهنده، و هم از سوى پناه دهنده درخواست و اجرا شود.
پيشينۀ اين شيوۀ زميندارى به پيش از اسلام باز مىگردد
و در قلمروى ايران و روم شرقى رايج بوده است. در عصر اسلامى از روزگار «فتوح»، رسم
الجاء ديده مىشود و مىتوان حدس زد كه از ايران و روم به ميان عربها راهيافته
است؛ براى مثال وقتى مسلمانان آذربايجان را فتح كردند، عشاير عرب از شام و عراق به
آنجا سرازير شدند و بر اراضى كشاورزى غلبه يافتند و بعضى از اراضى را نيز خريدند.
آنگاه خرده مالكان روستايى براى برخوردارى از حمايت آنان، اراضى روستاهاى خود را
به الجاء ايشان دادند و خود به عنوان كشتكاران و زارعان و زمينداران جديد به كار
بر روى همان اراضى پرداختند. رسم الجاء به روزگار جور و ستم حكام، و اغلب در پى
آشوب ها و نابسامانىها بيشتر رواج مىيافت و زمينداران كوچك براى فرار از
فشارهاى مالياتى و اقتصادى رقبۀ املاك خود را به مالكان بزرگ و متنفذ واگذار
مىكردند. غالب اشاراتى كه در منابع به الجاء اراضى شده، نشان مىدهد كه زمينداران
براى آنكه از زياده ستانى و طمع كارگزاران دولت در امان بمانند، تن به الجاء مىدادند.
اراضى الجائى به سبب نفوذ و اعتبار پناه دهنده يا حامى، از بعضى
مالياتها معاف مىشد، ولى خود ملك مىتوانست، در عمل در دست صاحبان اصلى بماند و
حتى آن را مىفروختند و به ارث مىگذاشتند. صاحبان اصلى املاك الجائى، عشر درآمد
زمين را به حامى مىدادند و اين البته غير از عشريهاى بود كه بايد به بيتالمال
مىپرداختند.
منابع
1 - دائرة المعارف بزرگ اسلامى 3/10، 2 - فقه سياسى 60/4-52.
الفت
الفت از نظر اخلاقى به حالتى گفته مىشود كه بين دو يا چند نفر به
صورت توافق روحى و انس و پيوند خاص معنوى ظاهر شده و موجب آن مىشود كه آنان به
يكديگر خو گرفته و از كينهتوزى، خصومت و اختلاف به دور باشند.
الفت و انس از غرائز فطرى انسان به شمار مىرود و انگيزه آن چيزى
جز خواست طبع انسانى نيست و به همين دليل نامى كه بر اين موجود نهاده شده، از
ريشۀ انس گرفتهشده و ويرا انسان (1) و انس (2) و ناس (3) و اناس (4) ناميدهاند
كه به عقيدۀ بعضى از لغويين از مادۀ انس اشتقاق يافته است.