خطر اينان براى اسلام از خطر دشمنان آشكار اسلام بيشتر و عميقتر
است. به اعتقاد امام (ره) اينان مصاديق واقعى آن دسته از روايات اهلبيت (ع) هستند
كه تأكيد كردهاند بر دهان اينان خاك بپاشيد (6) و همكارى با آنان و پا در بساط
آنان نهادن، خطرناكتر از سقوط از بلندى و قطعهقطعه شدن است؛ (7)
10. براندازى نظام جور
سياست و خط مشى براندازى در نظريه سياسى امام (ره) به معناى عمليات
نظامى و كودتا نيست و براندازى و واژگون كردن حكومتهاى جائر در انديشه امام (ره)
به معناى بستن راههاى منتهى به ادامۀ حيات آنهاست و قطع رابطه و همكارى با
مؤسسات دولت جائر، راهى است كه به عنوان مبارزه منفى براى واژگون كردن نظام جور
استفاده مىشود؛ (8)
به اعتقاد امام (ره) براندازى حكومتهاى جور در سراسر سرزمينهاى
اسلامى وظيفۀ همۀ مسلمان هاست و آسانترين راه انجام اين وظيفه
همگانى، ترك همه گونه همكارى با اين دولتهاست كه دير يا زود به سرنگونى آنها
خواهد انجاميد؛
11. اقامۀ دولت جايگزين
از آنجا كه در انديشۀ سياسى امام (ره) تأمين امنيت و آسايش و
حفظ ايمان و اخلاق و زندگى توأم با شرافت و كرامت انسانى، تنها در پناه يك حكومت
عدل و قانون ميسر است، (9) ناگزير در ادامۀ گامهاى پيشين بايد گامى بلند و
تعيينكننده برداشته شود و حكومتى كه اسلام، نظام و شيوه اداره و قوانين آن را
طراحى كرده است برپا شود. (1)
امام (ره) معتقد است نظامى كه در نظريۀ انقلاب اسلامى پيشبينىشده،
اصول، قواعد، قوانين و شيوه مديريتى آن قبل از اين در اسلام طراحى شده و وظيفه ما
تنها اجرا و پيادهسازى آن طرح است. در واقع، اين اجرا و پيادهسازى نظام طراحى
شده در اسلام است كه يكى از مراحل نظريۀ انقلاب اسلامى محسوب مىشود نه
تأسيس اصول و طراحى شكل و محتواى آن؛ (11)
12. الگوسازى
آخرين گام در نظريۀ انقلاب اسلامى امام (ره) الگوسازى از
نظام سياسى مطلوب و مدرن بود كه از راه ارائۀ اصول و مبانى سياسى و اجتماعى
اسلام در قالب يك نظام سياسى الهى مردمى امكانپذير مىنمود. (12 و 13)
منابع
1 - رساله حكومت اسلامى يا ولايتفقيه / 115؛ 2 و 3 - همان / 121؛
4 - همان / 125؛ 5 - همان / 141؛ 6 و 7 - وسائلالشيعه 135/12؛ 8 - همان / 138؛ 9
و 10 - رساله حكومت اسلامى يا ولايتفقيه / 141-140؛ 11 و 12 - همان / 141؛ 13 -
فقه سياسى 352/10-345.
امامشناسى
امامشناسى به معناى شناخت امام عصر خود است و به اين امر اشاره
دارد كه انسان مسلمان بايد امام عصر خود را بشناسد و بدون شناخت او هرگز نمىتواند
به اسلام واقعى برسد.
اگر براى انسان و جامعه، پويايى، تحول و تكامل را يك ضرورت بدانيم،
بايد دستيابى جامعه را به يك رهبر صالح نهتنها موفقيتى بزرگ تلقى كنيم، بلكه
اصولا آن را يك وظيفۀ اجتنابناپذير بشماريم. بر همين اساس اهداف و آرمانهاى
مكتبى در اسلام وقتى جامه عمل به خود