كردن آنها از همين
قيد و بندها و اسارتها و بارهاى سنگين وابستگىهاى درونى انسانها مىشمارد: (وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اَلْأَغْلاٰلَ اَلَّتِي كٰانَتْ عَلَيْهِمْ). (47)
و بر اساس آزادى از
درون است كه اميرالمؤمنين انسان را در جامعۀ آزاد معرفى مىكند: (لا تكن عبد
غيرك و قد جعلك الله حرا). (48)
وقتى زهره بن
عبدالله فرماندۀ سپاه اسلام براى رستم سردار ايرانى، اهداف اسلام را تشريح
مىكند بر اين جمله تأكيد دارد: (اخراج العباد من عبادة العباد الى عبادة
الله). (49)
رابطۀ
استقلال و آزادى به مثابۀ كلمۀ توحيد (لا اله الا الله) است. نفى
معبودها زمينۀ اثبات عبوديت خالصانه خداست. تا استقلال نباشد و وابستگى به
نيروهاى بازدارنده و سلطههاى اهريمنى وجود داشته باشد، ارادى وجود نخواهد داشت. و
آنجا كه آزادى نباشد خواهناخواه زنجيرهاى اسارت اجتنابناپذير است و استقلالى هم
نخواهد بود.
نفى هر كدام از
آزادى و استقلال، مستلزم تجاوز به قلمروى ديگرى است.
قرآن با تأكيد
خاصى، اصل استقلال جامعۀ اسلامى و مؤمنان را بيان و هر نوع سلطۀ
بيگانه را نفى مىكند:
(لَنْ يَجْعَلَ اَللّٰهُ لِلْكٰافِرِينَ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً). (50) و
حتى از دلگرم شدن به پشتيبانى نيروهاى تجاوزگر و غير توحيدى نهى مىكند: (وَ لاٰ تَرْكَنُوا إِلَى اَلَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ اَلنّٰارُ) (51) و واگذارى اختيارات و سپردن امتيازات
به آنها را كه منشأ وابستگى هاست و گرايشهاى تند به سمت آنها را، تحت عنوان ولى
قرار دادن آنان، سخت نكوهش كرده و خطرناك مىشمارد:
از سوى ديگر آزادى
توأم با مسئوليت انسان، حاكميت هدايتشده اى كه خداوند به انسان تفويض كرده و او
را بر سرنوشت خويش حاكم گردانيده، آزادى و استقلال جامعهاى را كه بر اساس آرمان
سياسى، ملتى همكيش و همفكر، سازمانيافته و به وجود آمده است، ايجاب مىكند. (6)
منابع
1 - نهجالبلاغه /
344، نامه 31؛ 2 - البنك اللاربوى (خلافة الانسان) / 117 و 130؛ 3 - الفقه
21/100-20، 105 و الفقه 23/101، 288-282 و الفقه 77/106-68، 90، 124-117، 185-183
و 240-213؛ 4 - مبسوط در ترمينولوژى حقوق 33/1-24؛ 5 - جواهر الكلام 136/24؛ 6 -
همان 211/30؛ 7 - همان 270/28؛ 8 - همان / 397؛ 9 - العروة الوثقى [تكمله] 134/2؛
10 - جواهر الكلام 395/27؛ 11 - همان 523/41؛ 12 - العروة الوثقى 869/2؛ 13 -
جواهر الكلام 158/38؛ 14 - همان 259/11؛ 15 - همان 14/15؛ 16 - همان 241/17؛ 17 -
همان / 336؛ 18 - همان 5/21؛ 19 - همان 286/31؛ 20 - همان 32 / 230 و 274؛ 21 -
همان 165/31؛ 22 - همان 343/22؛ 23 - همان 36/37؛ 24 - همان 510/41؛ 25 - همان
37/22؛ 26 - همان 38/37؛ 27 - همان 48/39؛ 28 - همان 5/30؛ 29 - همان 83/42-81؛ 30
- همان 114/29-111؛ 31 - همان 185/34؛ 32 - همان / 152؛ 33 - همان / 191-190؛ 34 -
همان / 189؛ 35 - فقه سياسى 574/1؛ 36 - فقه