مىتواند با تمام
آثار و نقش گستردهاش حائز احترام و ارزش حقوقى و انسانى باشد. (8)
منابع
1 - مبسوط در
ترمينولوژى 24/1؛ 2 - مسالك الافهام 71/5؛ 3 - قواعد عمومى قراردادها 146/1-144؛ 4
- لسان العرب 297/3؛ 5 - مجمع الفايده و البرهان 144/10؛ 6 - كتاب البيع 1 (امام
خمينى) / 70؛ 7 - اسس القضاء و الشهاده / 275؛ 8 - فقه سياسى 43/11.
آزادى در اسلام
اصلىترين و
ابتدايىترين معناى آزادى، داشتن اختيار است و در مقابل جبر (مجبور بودن) قرار
دارد. (1) آياتى در قرآن وجود دارد كه انسان را مختار دانسته، افراد را نسبت به
انجام برخى امور امر و نهى مىكند، زيرا امر و نهى تنها در مورد مخاطب مختار صادق
است. انسان، همواره مىخواهد در امور اختيارى، بىقيد و افسار گسيخته و طبق هواى
نفس عمل كند. و هيچ قانونى براى كنترل در اختيارات او وضع نشود. و در صورت وضع
مجازاتى براى او در برنداشته باشد. (2) اگر معيارهاى ذهنى افراد، غرايز و بعد
حيوانى باشد، آزادى به عنوان عدم تقيد به بسيارى از قوانين حاكم بر جامعه خواهد
بود. البته در صورتى كه قوانين آن جامعه كارآمد و ارزشى باشند، زيرا در جامعه
ارزشى به كمال هويت انسانى و روحيات بشر توجه مىشود. قانون مدارى در آن، عين ارزش
است و جامعه در راه رسيدن به ارزشهاى كارآمدتر تكاپو مىكند. براى جداسازى و
شناسايى جامعۀ ارزشى و حيوانى مىتوان از عقل و دين بهره برد. عقل، مميز
انسان از غرايز و حيوانيت صرف است. (3) عقل به آزادى و اختيار هويت مىدهد. درك
ناكارآمدى غرايز در طى مسير واقعى زندگى و احساس نياز به قانون از عقل برمىخيزد.
اما در ادامه قانون برتر، براى رسيدن به رشد و تعالى بيشتر، عقل، قدرت پاسخگويى
كامل را ندارد (با توجه به وجود درصدهاى مختلف عقل مدارى در جامعه و تفاوت در
تحليلها، تفكرات و...). از اين رو، دين با ارائه قوانين برتر و ارسال رسل، بشر را
در رسيدن به علم كاملتر و برداشت درست عقلانى راهنمايى مىكند.
در روايات به اين
امر تصريح شده و علمآموزى به عنوان امر واجب، مورد توجه قرار گرفته. (4) قرآن
كريم، كسانى را كه تعقل نمىورزند، همانند چهارپايان و حتى از آنان گمراهتر و
نادانتر دانسته. (5)
اسلام، با احترام
به اختيار انسان، با سفارش به علم آورى، انسان را به مدد نيروى تعقل رها نمىكند.
بلكه با احكام
پوياى دين، هدايت او را در دست مىگيرد. تعاليم اسلام، همواره توجه صرف به مسائل
مادى و غريزى را نكوهش كرده، آنرا حيوانيت برشمرده، توجه به مسائل غير مادى
ماورايى را در زندگى مدنظر قرار مىدهد. (6) با وجود همۀ اين مسائل، اسلام
انسان را حتى در عرصۀ انتخاب دين، صاحب اختيار مىداند. (7)
دين مجموعهاى از
احكام، قوانين و بايد و نبايدها است كه خداوند آنرا متناسب با ذات بشر و رشد و
تعالى او وضع كرده. انسان عاقل با دقت در اين قوانين، وجود آن را براى رسيدن خود و
جامعه به كمال، ضرورى مىبيند. اسلام، نماينده گروه اهل تعقل را دانشمندان مىداند.
(8)