قرآن انسانها را
با وجود عوامل اختلاف انگيز و تمايزها و تفاوتهاى گوناگونى كه بين آنها حكمفرماست
مجموعهاى همگرا و همگون و متشكل و چون كاروانى منسجم و در حال حركت به سوى مصرف
واحد، تلقى مىكند واو را به يك سازماندهى فراگير دعوت مىكند؛ و اين حالت را
كيفيت نخستين جامعه بشرى و شكل مطلوب و معقول آينده بشر مىداند:
الف - مردم (در
نخستين روزهاى حيات اجتماعى) امت واحد بودند، از آن پس خداوند انبيا را برانگيخت
(1)؛
ب - انسانها، جز
امت واحد نبردند از آن پس اختلاف كردند (2)؛
ج - اين است امتتان
كه امت واحده است و من نيز پروردگارتان؛ پس مرا عبادت كنيد (3).
بر اساس اين بينش و
اعتقاد، مسلمان موظف است كه وحدت و يكپارچگى را نخست در جامعۀ كوچكتر جهان
اسلام تحقق ببخشد و سرانجام آن را به سراسر جامعه بشرى گسترش دهد.
سومين طرح جامعى كه
در زمينۀ نظام حقوقى جامعۀ بشرى ارائهشده، نظام امت و امامت واحد
جهانى است كه ريشه در تعاليم انبيا دارد، ولى اسلام آن را به صورت جامع تبيين كرده
است. در جهانبينى اسلام، كل جهان يك مجموعۀ منسجم و به هم پيوسته است و
قلمروى هستى، مظهر يك وحدت بزرگ و نشانه وحدت و يكتايى آفريننده جهان است و در اين
همبستگى و پيوستگى بزرگ، تعادل و تعاون و نظم، جاى تصادم و تزاحم و هرنوع تضادى را
گرفته است. (1)
قلمروى حيات، كه
زندگى انسان گوشهاى از آن است نيز از اين قانون مستثنا نيست و اصل حيات در اين
قلمرو وسيع از عنصر آب سرچشمه گرفته است. (2)
انسان نيز كه بارزترين
نمونۀ پديده حيات است، در هستى مرتبط با كل جهان و همريشه با تمامى نمودهاى
حيات است. (3) افراد انسان نيز داراى نهاد واحد و سرشت همگون و فطرت مشترك هستند و
همۀ انسانها از يك پدر و مادر به وجود آمدهاند. (4)
بر اساس اين بينش،
اسلام جامعۀ بشرى را مجموعۀ واحدى مىداند كه در فطرت و تفكر و هدف
همگون هستند و تمامى اختلافها و تفرقهها و عوامل جدايى را عرضى و ناشى از خصلتهاى
منفى و به دور از مقام و منزلت بشرى مىشمارد (هذه امتكم امه واحده و اناربكم
فاعبد ون).
همين اختلاف نشأت
گرفته از خصلتهاى بد در زندگى اجتماعى، موجب شد كه خداوند براى بازگرداندن جوامع
بشرى به امت واحده كه حالت نخستين آن بود، انبيا را برانگيزاند تا در پرتو تعاليم
آسمانى آنان بشريت از هگذر وحدت بزرگ (امت واحده)، راه تكامل را سريعتر بپيمايد و
در اين مسير پرمخاطره هدايت شود.