اثبات آن قلمها
فرسوده، و در سيرۀ عملى خويش نيز بدان پايبند بودهاند؛ تا آنجا كه به نقل
مسعودى اجماع اهل اعتزال بر آن قرارگرفته كه انجام دادن اين فريضه (مثل قيام بر ضد
سلطان يا جماعت ديگر) مىتواند صورت جهاد بيابد؛ و از اين نظر فرقى ميان كافر و
فاسق - كه در منزلتى ما بين كفر و ايمان است - وجود ندا رد.
با وجود اين،
متكلمان معتزلى از توجه به اين نكتۀ اساسى غفلت نورزيدهاند كه از نظر عقل و
نيز شرع، تا آنجا كه مقصود با مرتبۀ ادنى حاصل شدنى باشد، دست يازيدن به
مرتبۀ بالاتر مجاز نخواهد بود. توجه به اين نكته، مىتواند در رمزگشايى از
عبارت زمخشرى سودمند واقع شود: آنجا كه اولويت (و نه انحصار) در تشخيص مورد جنگ و
خونريزى را از آن رو كه دانش و توان امام و خلفاى او در اجراى اين امر مؤثرتر است،
به آنان وامىگذارد.
مؤلفان معتزلى بحث
از شرايط امر به معروف و نهى از منكر را نيز در مباحث خود آوردهاند، كه گرچه از
نظر ساختار، صورتى عقلى و استدلالى دارد، با توجه به نتايج، به مباحث فقهى بسيار
نزديك است.
ب - نزد اشاعره:
اشاعره در رئوس مباحث امر به معروف و نهى از منكر، كمتر به تأسيس اصلى يا ابتكار
فرعى دست يازيدهاند و بيشتر در اقتفاى معتزله، به نقض مبانى كلامى آنان و تحرير
مبانى كلامى خويش پرداختهاند. در اين ميان، تفتازانى براى نخستين بار سخن از
تقسيم منكر به حرام و مكروه به ميان آورده، و قائل شده كه نهى از مكروه، همچون امر
به مستحب، مستحب است و نمىتواند واجب باشد. همۀ اشاعره تأكيد كردهاند كه
دليل وجوب در كتاب و سنت و اجماع منحصر بوده؛ همچنين به اعتقاد آنان، امر به معروف
و نهى از منكر واجب كفايى است.
منابع اشاعره در
مراتب امر به معروف و نهى از منكر، در ميان آنان كه «اهل سنت» مىخوانندشان، حكايت
از اختلاف نظر دارند: گروهى بر آنند كه نهى از منكر تنها به قلب و زبان است و از
آن فراتر نمىرود، هرچند ابن حزم معتقد است كه اينان در حمايت از امام عادل، آنگاه
كه فاسقى بر او خروج كند، برگرفتن سلاح را واجب مىشمارند؛ گروهى ديگر كه اشعرى در
يك جا نام «اصحاب حديث» بر آنان نهاده است، بر آنند كه دست يازيدن به سلاح روانيست
و مىتوان فقط تا مدافعۀ جسمى پيش رفت؛ و سرانجام، گروه سوم كه برداشتن سلاح
را در آن زمان كه چارۀ ديگرى نباشد، واجب دانستهاند.
به نظر مىرسد كه
از اين پس، متكلمان اشعرى امكان پيكار مسلحانه را ملحوظ داشته، و در شرايطى آن را
تجويز كردهاند؛ و از اين رهگذر، گرايشى به سوى برخى اصلاحات اجتماعى از خود نشان
دادهاند. اين شرايط يكى از اين دو حالت را شامل مىشود: 1. در صورتى كه حاكم
مسلمانان ابتكار عمل را در دست داشته باشد؛ 2. در صورتى كه اهل حل و عقد بر سر آن
توافق كرده باشند.
ج - نزد اماميه: در
ميان آثارى كه به آراى فرق و مكاتب اسلام توجه نشان دادهاند، در مسئلۀ امر
به معروف و نهى از منكر، كتاب الفصل ابن حزم از تفصيل بيشترى برخوردار است. با
وجود اين، در لابهلاى سطور اين كتاب، كمتر مىتوان بهروشنى نظريۀ اماميه
را