فقهى و برخورد
احتياط آميز آنها با مسئلۀ امر به معروف و نهى از منكر، گاه افرادى يافت مىشدند
كه به عنوان مبارزهاى اجتماعى بر ضرورت امر و نهى اصرار مىورزيدند و با وجود
انواع موانع، به اينگونه فعاليتها مبادرت مىكردند. اما در طول سدههاى متمادى،
اين مبارزۀ اجتماعى گاه صورت يك انديشۀ اصلاحطلبانه را به خود گرفته،
و مبحث امر و نهى را در قالب نظريهاى خاص مطرح كرده است.
به عنوان يكى از
انديشمندان نوگرا در اين جريان، بايد به محمد غزالى اشاره كرد كه در كتاب مشهور
خود، احياء علوم الدين، به ارائۀ ديدگاه جديدى نسبت به امر به معروف و نهى
از منكر پرداخته است؛ اين كتاب كه با هدف بازسازى علوم دينى و مبارزه با انحرافات
تدوين شده، نقطۀ عطفى در تاريخ اصلاحطلبى دينى شناخته مىشود. غزالى در آن،
مباحث خود را به 4 بخش: ربع عبادات، ربع عادات، ربع مهلكات و ربع منجيات تقسيم كرده،
و كتاب امر به معروف و نهى از منكر را در حركتى بىسابقه، در ربع عادات جاى داده
است. قرار گرفتن آن در كنار مباحثى چون خوراك و پوشاك، ازدواج، كسب و معيشت، نشان
مىدهد كه غزالى هم ديدگاه كسانى را كه براى امر و نهى در مباحث روزمرۀ فقهى
جايى نمىديدند، و هم آنان كه امر به معروف و نهى از منكر را به ديد وظيفهاى فردى
در كنار عبادات مىنگريستند، كنار نهاده، و آن را بهسان جلوهاى از احكام شرعى در
متعادل كردن زندگى دنيوى، يا به تعبير خود «عادات» مىديده است؛ در حالى كه
ماوردى، عالم شافعى هنگام برشمردن آداب دين و دنيا كه حدود نيم سده پيشتر عرضه
كرده بود، امر به معروف و نهى از منكر را در كنار نماز و روزه و حج، بهسان امرى
از آداب دينى دانسته است.
گفتنى است كه غزالى
در گفتار خود در بارۀ امر به معروف و نهى از منكر، افزون بر جنبۀ
اخلاقى، از ديدگاه سياسى نيز به آن نگريسته، و در بارۀ دعوت زمامداران به
معروف و نهى ايشان از منكر، و حتى روى آوردن آنان به سلاح در اين راستا را به
بررسى و نقد گرفته است.
ابن تيميه، عالم
حنبلى نيز با آنكه از ديدگاه سلف گرايانه به مسئلۀ امر به معروف و نهى از
منكر نگريسته، اما انديشۀ اجتماعى جديدى را در اين باره عنوان كرده است. در
نگرش سياسى وى، يكى از وظايف اصلى حكومت، امر به معروف و نهى از منكر در سطح جامعه
بود و «امام» كه از نظر او مىتوانست به شمار حاكمان، متعدد باشد، وظيفه داشت كه
در چارچوب شريعت و به مقتضاى شرايط، به ترويج اعمال «معروف»، و بازداشتن از اعمال
«منكر» اهتمام ورزد. با اين وصف، وى وظيفۀ فردى را نيز در باب امر به معروف
و نهى از منكر منتفى نمىدانست و بر آن بود كه هر يك از افراد امت، با رعايت
شروطى، حق و وظيفه دارد تا ديگران را به معروف امر، و از منكرات نهى كند تا از اين
راه، مصالح مشترك مؤمنان محفوظ بماند.
در ميان نظريههاى
متأخر در باب امر به معروف و نهى از منكر، بايد به نظريۀ شيخ محمد عبده، از
اصلاحطلبان مصرى اشاره كرد كه آن را «حفاظ جامعه و نگهدارنده وحدت» شمرده است. وى
در تبيين ديدگاه خود، امر به معروف و نهى از منكر را همان «حبلالله» مىداند كه
امت اسلامى در صورت چنگ زدن به آن، از