ابوعبيد همچنين با
بيان رواياتى به توضيح دربارۀ احكام سه گانۀ احياى زمين پرداخته، و
اين بخش از اثر خود را با بيان رواياتى دربارۀ آب و مباحث آن به انتها برده
است.
در بخش مربوط به
انفال، پس از بيان اسباب نزول سوره انفال، چرخش سخن از مفهوم نخستين انفال (1) به
آية تخميس (2) در نسخ آن، و در نهايت مشخص شدن مصارف انفال است. احكام خمس بر ثروتهاى
طبيعى و گنجها، قسمت ديگرى از اين كتاب را تشكيل مىدهد. زكات، به عنوان دستورى
قرآنى و يكى از اصلىترين موضوعات در مبحث اموال، قسمت ديگر كتاب را در برگرفته، و
بيشترين حجم را به خود اختصاص داده و مؤلف با بيان احاديث و روايات به اجناسى كه
حكم زكات بر آنها تعلق مىگيرد، پرداخته است. تفاوت برخى روايات صحابه از رسول
گرامى (ص) سبب اختلافهايى در گونههايى از مصاديق زكات پيش آورده كه ابو عبيد به
ذكر آنها پرداخته است.
بررسى روايات مربوط
به اخذ ماليات از كالاهاى تجارى در بخش ديگر آمده است. مبحث عشر بر اموال زكوى و
موضوع مصارف زكات، و اينكه زكات از چه كسانى گرفته مىشود، بخش آخر كتاب را به خود
اختصاص داده است. مؤلف با استفاده از روايات مربوط به تقسيم زكات و سهم كسان از
آن، كتاب را به پايان برده است.
پس از ابو عبيد و
حميد بن زنجويه، در همان سدۀ سوم قمرى كسانى جون ابو عبدالله محمد فرزند ابن
ابى خيثمه، با كتاب الزكوة و ابواب الاموال بعلله من الحديث و ابو جعفر ابن نصر
روادى قرطبى با كتاب الاموال، تأليف اينگونه آثار را ادامه دادند. در سدۀ
چهارم قمرى مىتوان به آثارى چون كتاب الزكوة ابو الحسن على بن محمد مصرى و
الاموال ابوالشيخ اشاره كرد.
ادامۀ كار
نويسندگان مسلمان درباره امور مالى حكومت اسلامى، افزون بر تكنگارى هايى در باب
خراج، توسط عالمانى چون ماوردى و ابويعلى ابن فراء در سده پنجم قمرى دنبال شد.
ايشان با تأليف آثارى با عنوان مشترك الاحكام السلطانيه، ضمن بررسى موضوع، در بخشهايى
از آثار خود به موضوعاتى مانند مسئلۀ اخذ خراج، صدقات و گزينش عمالى بر اين
قسم امور، دواوين محاسبه براى رسيدگى به اموال و عوايد عمومى، و مباحثى چون انواع
مالياتها پرداختهاند.
منابع
1 - انفال / 1 و 8؛
2 - همان / 8 و 41؛ 3 - دائرة المعارف بزرگ اسلامى 239/10-237؛ 4 - فقه سياسى
51/4-36.
اموال عمومى
منظور از اموال
عمومى، اموالى است كه متعلق به عموم بوده و به مصارف عام مىرسد. اين اموال بهطور
كلى عبارتند از:
1. اراضى كه از
دشمن بدون اعمال قوه قهريه و جنگ گرفته مىشود (1)؛
2. اراضى صلح كه به
صاحبانشان بر اساس صلح واگذار شده است (2)؛