اين گروه
نقطۀ شروع اين مؤسسه را در عصر عمر مىدانند. جرجى زيدان در بيان نظر اين
گروه مىگويد:
«همينكه عمر ممالك
روم و ايران را گشود و كشور اسلام توسعه يافت، عربها و روميان و ايرانيان با هم
مخلوط شدند، درآمد اسلام زياد شد و ناچار براى ثبت و ضبط آن و تعيين دخل و خرج،
محتاج به دفتر شدند.
عمر براى تنظيم
امور دفاترى تعيين كرد كه در آن واردات ثبت مىشد، ميزان حقوق مستحقان در آن قيد
مىگشت و بقيۀ درآمد نيز نوشته مىشد كه در موقع لزوم از روى آن حساب،
موجودى را به مصرف معين مىرساندند. به روايتى در سال 20 يا 15 هجرى، اين دفاتر
تأسيس گشت و اين همان است كه ايرانيان و روميان آن را ديوان مىخواندند. عمر از
طرف خود مامورى جهت ديوان تعيين كرد و همينكه درآمد رو به فزونى گذارد، وى خزينهاى
به نام «بيتالمال» را در مدينه داير كرد و بدين گونه از زمان او بيتالمال تاسيس
شد.» (11) گروه پنجم كه عصر خلفاى عباسى را نقطۀ آغاز مىدانند. به نظر اين
گروه، در زمان عباسيان به دليل آميزش اعراب با ساير ملل و و رود فرهنگ و آداب و سنن
كشورهاى ديگر و ترجمۀ كتب مختلف و پيدايش تفكراتى غير از تفكرات موجود در
بلاد اسلامى، و از طرف ديگر، به دليل تمايل خلفاى عباسى به خوشگذرانى و آسايش و
براى رفاه حال خودشان، اشخاصى را معين كردند كه از طرف آنان به كارها رسيدگى كنند.
بدين گونه منصب و زارت حسبه، يا شهردارى و غيره پديد آمد و به تدريج مؤسسات ساده
سابق دولت اسلام داراى شعبات و توابعى شد و در هريك از دولتهاى اسلامى مطابق
مقتضات محلى سازمانهاى مختلفى ايجاد شد؛ همچنانكه تشكيلات دولتى بغداد با قرطبه و
قرطبه با قاهره بسيار اختلاف داشت. جرجى زيدان در ادامه درباره ايجاد شعبه امور
حسبه آورده است: «عباسيان براى هر نوع درآمد، خزانهدارى جداگانهاى تشكيل دادند؛
به اين قسم كه مركزى براى جمعآورى و نگاهدارى زكات و مركزى ديگر... مثلا مؤسسه
قضايى شعبهاى از امور حسبى و مظالم و نظميه و امثال آنرا به دنبال داشت.» (12)
اشكالى كه در پذيرش اين پيشينه براى امور حسبى به وجود مىآيد، اين است كه پيرامون
عملكرد حضرت رسول صلىالله عليه وآله و خلفاى قبل از خلفاى عباسى در ارتباط با
امور حسبيه نقلهاى زيادى آمده است، كه با پذيرش اين پيشينه بايد از تمام آنها صرف
نظر كنيم؛ اين چشمپوشى با توجه به اسناد تاريخى ممكن نيست.
ديدگاه
فقهاى اهل سنت پيرامون امور حسبيه:
ماوردى از فقهاى
سدۀ پنجم هجرى حسبه را چنين تعريف مىكند: «هو امر بالمعروف اذا ظهر تركه و
نهى عن المنكر اذا اظهر فعله» (13) از آنجا كه پرداختن به امر به معروف و نهى از منكر
وظيفه يكايك مؤمنان است او در صدد بيان تفاوتهاى اين وظيفه به عنوان يك نهاد
حكومتى (كه محتسب مسئوليت آن را به عهده دارد) و وظيفه فردى (كه مجرى آن متطوع
ناميده مىشود) برآمده فرق را بين آن دو ذكر مىكنند:
احدها: ان فرضه
متعين على المحتسب بحكم الولاية و فرضه على غيره داخل فى فروض الكفاية؛ «نخست