موارد محدود و مصرح در قانون. (1) مسكن، محل سكونت و آرامش روزمره
افراد و خانواده آنهاست كه بايد بتوانند درآن با امنيّت خاطر و با فراغت زندگى و
استراحت كنند. اين مكان علىالاصول بايد از هرگونه تعرض مصون باشد. به ويژه آنكه
ديگر اشخاص، بدون اجازه بدان وارد نشوند. (2) بر اهميت حريم مسكن، در قرآن مجيد به
اين ترتيب تأكيد شده است: اى مؤمنان به خانههايى جز خانههاى خودتان وارد نشويد،
مگر آنكه آشنايى دهيد و اجازه گيريد و بر اهل آنها سلام كنيد، اين امر، خير شماست،
باشد كه پند گيريد (3) و اگر كسى را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا آنكه به شما
اجازه داده شود، و اگر به شما گفته شد برگرديد، برگرديد كه براى شما پاكيزهتر است
و خداوند به آنچه مىكنيد داناست. (4)
اصل بيست و دوم قانون اساسى، مسكن افراد را «مگر در مواردىكه
قانون تجويز كند» از تعرض مصون اعلام مىدارد. (5)
منابع
1 - مبسوط در ترمينولوژى 31/1؛ حقوق بشر و آزادىهاى اساسى / 285؛
3 - نور / 27؛ 4 - نور / 28؛ 5 - فقه سياسى 271/7.
آزادى وطن
بر اساس اصل زمين براى زندگى، همهجا صلاحيت زندگى براى انسان وجود
دارد و انسان مىتواند به تناسب نيازها، استعدادها، خواستهها و آرمان هايش در هرگوشهاى
از زمين كه بخواهد بساط زندگى خويش را بگستراند.
رسول گرامى اسلام (ص) فرمود: البلاد بلادالله و
العباد عيال الله اينما اصبحت خيرا فاقم (1).
مفاد اين كلام آن است كه گرچه شهرها را انسانها مىسازند و كشورها
را مردم آن به وجود مىآورند، ولى با وجود اين، شهرها همچنان بلاد خداوند است و
همۀ انسانها هم جزو خانواده بزرگ بشرى و خلق و عيال خداوندند و به تعبير
ديگر مجموعۀ بزرگ انسانى، خانواده خدا و حق استفاده از شهرهاى خدا را دارند.
اينك هر انسانى مىتواند هركجا را كه براى زندگى مناسب و جاى خير و
بركت تشخيص دهد، بگزيند و در آنجا سكونت اختيار كند و آن را وطن خويش قرار دهد.
على عليه السلام فرمود: ليس بلد احقالبلاد
بك من بلد خير البلاد ما حملك (2) (هيچ شهر و وطنى بر تو حق اولويت
ندارد، تو مىتوانى در ميان بلاد وطنى را انتخاب كنى كه ترا مىتواند در خود جاى
دهد و امكانات لازم براى برآوردن نيازها و خواستههاى ترا داشته باشد).
براى گزينش وطن، معيار آن است كه سرزمين، ترا با شخصيتى كه دارى و
نيازها و آرمانها و خواسته است تحمل كند. با وجود اين اصل، ما در متون اسلامى به
مضامينى برخورد مىكنيم كه سرزمينها و شهرها را به دو قسم ممدوح و مذموم تقسيم مىكند
(3)، و برخى از اين مضامين مربوط به اصل زمين و بعضى ديگر بيانكننده خصلتهاى
ساكنان آن سرزمين هاست.
و نيز در برخى از روايات اسلامى از سكونت در سرزمينها و شهرها و
كشورهايى كه فاقد امنيت و رفاه و اقتصاد سالم است، نكوهش شده است:
شر الاوطان مالم يأمن فيه القطان (4) (بدترين وطن
ها جايى است كه ساكنان آن از نعمت امنيت بىبهره باشند).