responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 1  صفحه : 362

پيامبر (ص) اين واژه بر كسانى اطلاق مى‌شد كه از جانب ايشان به فرماندهى جنگ يا حكمرانى ولايت و يا امارت حجاج منصوب مى‌شدند و در واقع نايب پيامبر (ص) به شمار مى‌رفتند. اما روشن نيست كه واژۀ امير در دوران اسلامى نخستين بار به چه كسى اطلاق شده است. برخى از عبدالله بن جحش و مغيرة بن شعبه و عتاب بن أسيد به عنوان نخستين امير نام‌برده اند.

ابن خلدون بر آن است كه جاهلان، پيامبر (ص) را امير مكه و حجاز خطاب مى‌كردند.

بسيارى از پژوهشگران، امير صدر اسلام را با «عامل» مترادف دانسته، و گاه آن دو را به جاى هم به كار برده‌اند و بر آنند كه چون خليفه كسانى را به عنوان عامل، متصدى جمع‌آورى خراج كرد، به تدريج از اقتدار امير كاسته شد و گاه حتى قدرت عامل را از امير برتر دانسته‌اند، چنانكه دورى با استناد به كتاب ابن عبدالحكم بر آن است كه عامل حتى توان عزل امير را داشت.

شواهد موجود نشان مى‌دهد كه از امير و عامل در دوران پيامبر (ص) به عنوان دو منصب جداگانه ياد شده، و چنين پيداست كه پيامبر (ص) عمال را براى گردآورى خراج مى‌فرستاد و اميران را نيز به عنوان فرماندهان سپاه، به همراه آنان گسيل مى‌داشت، اما برخى شواهد حاكى از برترى امير بر عامل است.

به هر حال، نخستين عنوانى كه در تاريخ سياسى اسلام به معناى رييس حكومت به كار رفته، امير است؛ چنانكه در سقيفۀ بنى ساعده جانشين پيامبر (ص) و متولى امور مسلمانان را امير خواندند، نه خليفه، كه خود به تعيين اميران براى قبايل و جنگ‌ها دست يازيد.

شمار سپاهيان زير فرمان امير به امكانات موجود بستگى داشت. به گفتۀ بلاذرى در دوران خلافت ابو بكر هر امير در آغاز فرماندۀ 3 هزار تن بود كه در دورۀ عباسى به 7500 و سپس به 24 هزار تن افزايش يافت.

در دوران خلافت عمر و عثمان و امام على (ع)، اميران را همچنان به عنوان فرماندهان جنگى و سپس حكمرانان ولايات مى‌يابيم. برخى بر آنند كه در دوره عمر عاملانى كه به عنوان حكمران به سرزمين‌هايى همچون مصر، سوريه و عراق فرستاده مى‌شدند، در آغاز امير يا نايب خليفه ناميده مى‌شدند كه وظيفۀ امامت نماز را هم بر عهده داشتند.

در دوران امويان ولايات مختلف سرزمين‌هاى اسلامى را اميرانى اداره مى‌كردند كه نايب خليفه به شمار مى‌رفتند و هر كدام از اينان نيز به نوبۀ خود اميرانى را به حكمرانى بر شهرهاى قلمرو خود برمى‌گزيدند. وظايف اين اميران برپايى نماز، فرماندهى سپاه، گردآورى خراج و صدقات و نيز تصدى سمت قضا بود. وظايف ياد شده بر وظايف امير عامه منطبق است و نه امير خاصه، زيرا در امارت عامه تمامى امور ولايت، يعنى حكومت، گردآورى خراج، دادرسى و اقامۀ حدود، رسيدگى به امور سپاه و گردآورى لشكر، حمايت از حريم اسلام، و رسيدگى به امور حج بر عهده اميرعامه بود و شرايط چنين امارتى مانند «وزارت تفويض» بود. اما امير خاصه، تنها مسئوليت گردآورى سپاه و مجازات متخلفان و حمايت از اسلام را بر عهده داشت. امير استكفا و استيلا نيز نمونه‌هاى ديگرى از امارت عامه اند. به نظر مى‌رسد موضوع انتصاب اميران و شرايط آنان از دوره اموى شكل حقوقى و قانونى خاصى به خود گرفته باشد، زيرا از شرايط خاص امير در منابع

نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 1  صفحه : 362
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست