را بر زمين نهند، يا فرار كنند در صورتى كه هستۀ مركزى
نداشته باشند، اسيرانشان، اراد مىشوند اما در صورت فرار باغيان و داشتن
هستۀ مركزى، در زندان مىمانند يا كشته مىشوند. در اين صورت كشتن مجروحان و
تعقيب فراريان نيز جايز است. (4)
بر كسى كه در جنگ با اهل بغى كشته شود احكام شهيد جارى است
بنابراين بدون آنكه غسل داده يا كفن شود، پس از اقامۀ نماز بر او، با لباسش
دفن مىشود. (5)
به اسيرى گرفتن فرزندان باغى هرچند پس از خروج وى بر امام (ع)
متولد شده باشند و نيز تملك همسر وى جايز نيست. (6)
تملك دارايىهاى باغى جز مقدارى كه در جنگ به دست سپاهيان حق مىافتد،
جايز نيست. غنيمت بردن آن مقدار نيز اختلافى است. بنابر قول به غنيمت بودن، اموال
به غنيمت گرفتهشده تنها ميان مجاهدان تقسيم مىگردد؛ يك سهم به پياده، دو سهم به
كسىكه يك اسب با خود آورده و سه سهم به كسىكه همراه دو اسب يا بيشتر در جنگ شركت
كرده است داده مىشود (7) كسى ضامن اموال تلف شده باغى در جنگ نيست (8) اما اگر
اموال و نفوس افراد جبهه حق توسط باغى تلف شود، وى ضامن است. (9)
اگر باغى گناهى مرتكب شود كه موجب ثبوت حد است، مانند زنا، در صورت
دستيابى به وى، حد شرعى بر او جارى مىشود. (10)
باغى از كسانى شمرده شده است كه خوردن و نوشيدن محرمات، در حال
اضطرار نيز بر آنان روا صاحب جواهر آنهايى كه از پرداخت زكات خوددارى كنند را نيز
جزء بغاة مىدانند، البته اين گروه اگر اصل زكات را قبول نداشته باشند، مرتد
هستند، ولى اگر زكات را قبول داشته و از پرداخت آن خوددارى كنند، باغى بهحساب مىآيند
نه مرتدّ و اهل ردّه. (12)
منابع
1 - جواهر الكلام 322/21؛ رياض المسائل 456.2/7 - جواهر الكلام
337/21-338؛ 3 - همان / 324-326؛ 4 - همان / 328-331؛ المبسوط 271/7؛ تذكره
الفقهاء 423/9؛ 5 - جواهر الكلام 328/21؛ 6 - همان / 334؛ 7 - همان / 239-342؛ 8 -
همان / 341، 9 و 10 - همان / 347؛ 11 - فرهنگ فقه 51/2؛ 12 - فقه سياسى 244/5.
بحران دموكراسى اسلامى
انديشۀ دموكراسى اسلامى با توجه به تاريخ تلخ دوران خلفاى
اسلامى به ويژه امپراطورى عثمانى در مواجهه با دموكراسى غربى با بحران شديدى مواجه
شد.
تجربه تلخ امپراطورى عثمانى كه بر دو اصل زور و فتوحات نظامى
استقرار يافته بود چهرۀ نامطلوبى از انديشۀ سياسى اسلام به تصوير كشيد
كه بر اساس آن نظريۀ دموكراسى اسلامى سخت زير سؤال رفت و در نتيجه، اين
نظريه در فرايند به استقلال رسيدن كشورهاى اسلامى پس از فروپاشى خلافت عثمانى
نتوانست با تز دموكراسى غربى رقابت آزادى داشته باشد.
عوامل ديگرى نيز در بروز اين بحران مؤثر بود كه به دو مورد آن
اشاره مىشود:
الف - حكومتهاى محلى در سراسر سرزمينهاى اسلامى در طول تاريخ كه
بهطور عرضى و همزمان با خلفا، حكم در پارهاى از اين سرزمينها مىراندند و يا